خواهر گربه 🐱 پارت ۶
خواهر گربه 🐱 پارت ۶
من خودم تعجب کردم که اینقدر گشادم
چیفویو ا.ت رو میکشه به داخل
ا.ت : الان تو چه عنی خوردی
چیفویو: ا.ت چان باجی سان یک کار مهم داره توروخدا
ا.ت : یعنی چه کار مهمی داره که من نمیدونم من همین الآنم از شما دوتا یک اتو دارم میتونم زندگی تونو تباه کنم
چیفویو: توروخدا
ا.ت : نه
چیفویو : توروخداااااااااااا
ا.ت : چقدر سمجی باشه
یک ساعت گذشت دو ساعت گذشت
ا.ت: دو ساعت شده این گیسو کمند نیومد
چیفویو: ا.ت چان نظرت چی بریم کافه تا توهم حوصله ات سر نره
ا.ت: به شدت باهات موافقم بریم
چیفویو و ا.ت میرن به کافه که همون لحظه اون وارد میشود
کی وارد میشود خودمم نمی دونم بهش فکر نکردم ولش مهم نیست 😅
دو دلیل که نمی نویسم دستم خشک شد حوصله ندارم و کرممممممم دارم بای 👌👋👋👋
من خودم تعجب کردم که اینقدر گشادم
چیفویو ا.ت رو میکشه به داخل
ا.ت : الان تو چه عنی خوردی
چیفویو: ا.ت چان باجی سان یک کار مهم داره توروخدا
ا.ت : یعنی چه کار مهمی داره که من نمیدونم من همین الآنم از شما دوتا یک اتو دارم میتونم زندگی تونو تباه کنم
چیفویو: توروخدا
ا.ت : نه
چیفویو : توروخداااااااااااا
ا.ت : چقدر سمجی باشه
یک ساعت گذشت دو ساعت گذشت
ا.ت: دو ساعت شده این گیسو کمند نیومد
چیفویو: ا.ت چان نظرت چی بریم کافه تا توهم حوصله ات سر نره
ا.ت: به شدت باهات موافقم بریم
چیفویو و ا.ت میرن به کافه که همون لحظه اون وارد میشود
کی وارد میشود خودمم نمی دونم بهش فکر نکردم ولش مهم نیست 😅
دو دلیل که نمی نویسم دستم خشک شد حوصله ندارم و کرممممممم دارم بای 👌👋👋👋
۱۶.۱k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.