گریه ام میاد

یه بغضی ته گلوم رو‌‌ گرفته نمی زاره نفس بکشم

سیاهی چادرم
زندگیم رو سیاه و مریض کرد

لباس رنگی و خوشگل
به زندگیش طراوت بخشید و رنگیش کرد


اواز نمی خونم
گلوم گرفت بد جوری

اواز خوند
به دنیا نشون داد که خیلی قویه

بیرون نمی رم
و تو قفس خودم پر می زنم

بیرون رفت
از دنیا لذت برد

ارایش نکردم
چون تا مردی تحریک نشه

ارایش کرد
نشون داد می تونه زیبا تر باشه

دوست پسر ندارم
تا نگن داره با نامحرم می گرده

دوست پسر داره
تا طعم عشق رو بچشه و رواج بده

بلند نمی خندم
تا کسی نگه مادرش تربیتش نکرده

بلند خندید
تا نشون بده واقعا خوشحاله

لباس ازاد و خنک نمی پوشم
تا لاشی سر کوچمون نگا نکنه

لباس ازاد و خنک پوشید
تا اذیت نشه و راحت باشه

به خودم نمی رسم
تا نگن وسواسیه

به خودش میرسه
تا سالم بمونه

با پسر دوست نیستم
تا کسی نگه دارع یه کارایی می کنه

با پسر دوسته
تا نشون بده می تونن فقط جاست فرند باشن

تو گوشی نمی رم
تا نگن شده معتاد اینترنت

می ره تو گوشی
تا به مردم بفهمونه سرش تو لاک خودشه

خوش نمیگذرونم
تا نگن دیونه و عجیب غریبه

خوش می گذرونه
تا از وقت هاش به خوبی استفاده کنه

لباس گشاد و چادر می پوشم
تا نگن زد زیر دین و ایمان

لباس گشاد و چادر نمی پوشه
تا بفهمونه زندگی سر تر از این حرفاس

من زندگی رو دوست ندارم
چون سیاه
کسل کننده
قدیمی
و
زشته
چون دارم با حرف مردم زندگی می کنم


زندگی رو دوست داره
چون رنگارنگ
خوشحال کننده
جدید
و
زیبا‌
چون داره با حرف خودش زندگی می کنه


خودمو دوست ندارم
چون خودم نیستم:(


خودشو دوست داره
چون خودشه:)


به نام خدا
مرده متحرک هستم اگه خواستید از زندگی ترسناکمم بچشید به حرف دیگران اهمیت بدید هرچی بود


یه همچین حالی دارم:(: