میراث ابدی۲ 💜پــارت۳۳💜 کپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سرشو آورد نزدیک.........
آبجی: ژنرال بنگ چان!
چی؟؟؟؟ هنگ کردمممممم.. امکان نداره. باورم نمیشه..........
ــ از کجا فهمیدی؟!!!
آبجی: شوگا هم ماه داره.
ــ چی؟
آبجی: خیلی وقته که فهمیدم فقط میخواستم مطمئن بشم بعد بهت بگم.
ــ دایی گفـ..
آبجی: ژنرال بنگ چان داییمونه.
ــ چیییییی؟؟!!!!!!!!
آبجی: یواش.
صدامو آوردم پایین............
ــ چی میگی؟
آبجی: صبر کن کامل برات تعریف کنم.
ــ باشه.
آبجی: دایی بنگ چان و دایی تهیونگ با هم مثل تو و مینهووا دوقلو هستن. اون دقیق نمیدونم چه اتفاقی افتاده که دایی بنگ چان گم میشه. خوشبختانه وزیر کیم هیچی نمفهمه و بلایی سر دایی بنگ چان نمیاره و اونو به عنوان وارثش بزرگ میکنه ولی بعد ها دایی بنگ چان از اون جدا میشن.
ــ باور نکردنیه. دایی بنگ چان خودش میدونه؟
آبجی: آره. البته تازه فهمیده. وقتی اینارا فهمیدم. یکیو گذاشتم تا مراقب دایی بنگ چان باشه. اون به اون غار رفته و الان اون کتاب پیش دایی بنگ چانه.
ــ پس اون دوتای دیگه شوگا و نامجون هستن.
آبجی: آره. میدونی چرا دوستات دیگه زیاد به دیدنت نمیان؟
ــ نه چرا؟
آبجی: اونا دارن آموزشهای مخصوصو مخفیانه یاد میگیرن.
ــ آموزشهای مخصوص؟
آبجی: آره اونا باید آموزش ببینن چون تو قراره پادشاه تاریخساز کشور بشی.
ــ اصلا خودم باورم نمیشه اون میراث منم.
آبجی: منم باورم نمیشه. ولی سرنوشت اینو میگه.
ــ دستت دردنکنه خواهرجان.
آبجی: خواهش میکنم.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
سرشو آورد نزدیک.........
آبجی: ژنرال بنگ چان!
چی؟؟؟؟ هنگ کردمممممم.. امکان نداره. باورم نمیشه..........
ــ از کجا فهمیدی؟!!!
آبجی: شوگا هم ماه داره.
ــ چی؟
آبجی: خیلی وقته که فهمیدم فقط میخواستم مطمئن بشم بعد بهت بگم.
ــ دایی گفـ..
آبجی: ژنرال بنگ چان داییمونه.
ــ چیییییی؟؟!!!!!!!!
آبجی: یواش.
صدامو آوردم پایین............
ــ چی میگی؟
آبجی: صبر کن کامل برات تعریف کنم.
ــ باشه.
آبجی: دایی بنگ چان و دایی تهیونگ با هم مثل تو و مینهووا دوقلو هستن. اون دقیق نمیدونم چه اتفاقی افتاده که دایی بنگ چان گم میشه. خوشبختانه وزیر کیم هیچی نمفهمه و بلایی سر دایی بنگ چان نمیاره و اونو به عنوان وارثش بزرگ میکنه ولی بعد ها دایی بنگ چان از اون جدا میشن.
ــ باور نکردنیه. دایی بنگ چان خودش میدونه؟
آبجی: آره. البته تازه فهمیده. وقتی اینارا فهمیدم. یکیو گذاشتم تا مراقب دایی بنگ چان باشه. اون به اون غار رفته و الان اون کتاب پیش دایی بنگ چانه.
ــ پس اون دوتای دیگه شوگا و نامجون هستن.
آبجی: آره. میدونی چرا دوستات دیگه زیاد به دیدنت نمیان؟
ــ نه چرا؟
آبجی: اونا دارن آموزشهای مخصوصو مخفیانه یاد میگیرن.
ــ آموزشهای مخصوص؟
آبجی: آره اونا باید آموزش ببینن چون تو قراره پادشاه تاریخساز کشور بشی.
ــ اصلا خودم باورم نمیشه اون میراث منم.
آبجی: منم باورم نمیشه. ولی سرنوشت اینو میگه.
ــ دستت دردنکنه خواهرجان.
آبجی: خواهش میکنم.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
۱۰.۵k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.