تک پارتی یونگی

تک پارتی یونگی
𝓣𝓱𝓮 𝓶𝓲𝓼𝓼𝓲𝓷𝓰 𝓴𝓲𝓵𝓵𝓮𝓻
^توی روستا قاتل بدون ردی پیدا شده بود که زن های بیوه رو میکشت و توی این روستا به دختر از همه چی بی خبر زندگی میکرد که از سن کم ازدواج کرده بود ولی شوهرش رو توی جنگ از دست داد.....اون دختر مجبور بود از محل کارخونه ی بیرون روستا تا خونه اش پیاده روی کنه اون شب کارش دیر تموم میشد بین راه کارخونه و روستا یه شالیزار کوچیک وجود داشت که مجبور میشد از اونجا رد بشه ^
سون هی= وای خدای من اینجا چقدر تاریکه....عوفففف(صدای پا)
سون هی= این دیگه صدای چی بود....
^سون هی قدم هاش رو بلند تر کرد و تند تر راه رفت تا فهمید همونی که حدس میزد دنبالشه و از قضا به خاطر سنگ جلوی پاش باز زمین برخورد کرد^
یونگی =بلاخره پیدات کردم نمیدونی چند نفر رو بخاطرت کشتم تا پیدات کنم
سون هی= ی...یونگی تو زنده ای؟؟؟؟
یونگی= من نمرده بودم ولی ایندفعه قراره با هم بمیریم
سون هی= دیوونه شدی ؟
یونگی= من دیوونه ی تو ام
^با چاقو ای که توی قلب سون هی و خودش فرو کرد به این داستان کثیف خاتمه داد تا مدت ها داستان این روستا توی دهن مردم کل کشور بود^

✨بچه ها توی ناشناس و دایرکت بازم اگه درخواستی تکپارتی یا سناریو داشتین بگین✨