شوهر سخت گیر من پارت ۳
شوهر سر سخت من پارت ۳
پارت۳
"شب"
"ا/ت ویو"
شب ساعت ۷ الاناس که کوک بیاد دیگه همه کارا انجام شده تو حال رو مبل نشسته داشتم سریال........ میدیدم که زنگ در خورر رفتم باز کردم
ا/ت:سلام خسته نباشی عشقم
کوک:علیک سلام ممنونم یکم خستم
کت شو گرفتم و اویزون کردم
ا/ت:خوب تو برو حموم لباساتو عوض کن من برات قهوه درست میکنم و میارم
کوک:باشه عشقم
رفتم اشپزخونه یه قهوه درست کردم ۵ دیقه طول کشید قهوه رو تو دوتا لیوان که شکلک خرگوش روش(اسلاید ۲) بود ریختم و بردم اتاق مشترک خودمو کوک
کوک:عزیزم اون حوله رو بده
ا/ت:اخه کوک چند بار بهت بگم حوله رو با خودت ببر حموم
کوک:خو حالا ول کن ضمنا تو همسرمی وظیفته
ا/ت: اره همسرتم نوکرت که نیستم
کوک:حالا بدش
حوله رو برداشتم در حموم رو یم باز کردم دستمو دراز کردم
ا/ت:بگیرش
کوک:یکم بیا نزدیکتر
ا/ت:اومدم حالا بگیرش
کوک:نزدیکتر
ا/ت:نکنه میخوای بیام تو
که دستمو کشید
ا/ت:چیکار میکنی
کوک:عشق بازی
ا/ت:الان وقت این کارا نیست بزار برم الان مامانت سرم منت میزاره جرا میزو نچیدی
کوک:باشه
رفتم از حموم بیرون کوک هم پشت سرم راه افتاد
کوک:بیا موهامو خشک کن
ا/ت:باشه
کوک رو یه صندلی نشست و منم سشوار رو گرفتم و شروع به خشک کردن موهام کردم
ا/ت:راستی مامانت گفت فردا مهمون داریم کیه
کوک:نمیدونم
ا/ت:تو که از هیچی خبر نداری
موهاش دیگه خشک شده بودن و بلند شد
کوک:عزیزم خودتو درگیر این جور چیزا نکن
ا/ت:باشه ولی فضولیم گل کرد
کوک:ولش، یه چیزی یادت رفته
ا/ت:چی
کوک:اینکه من بچه میخام
ا/ت:اه ولش گفتم که من آلان بچه نمیخوام
کوک:خیلی ظالمی من چند ماهه بهت میگم ولی همش میگی نمیخام دیگه بهت گوش نمیدم خودم دست بکار میشم
و منو انداخت رو تخت
ا/ت:هیی من پریودماا
کوک:چی مگه الان وقتشه
ا/ت:برو تقویم رو نگاه کن
و رفت تقویمو نگاه کرد
کوک:اوفف تا یه هفته چطور صبر کنم
ا/ت:باید یجوری صبر کنی
کوک:بهت گفته باشما اا یه هفته بعد قول میدم حاملت کنم
ا/ت:ول کن تو ام
کوک:شوخی ندارمااا یه هفته بع حاملت میکنم
ا/ت:میبینیم ک
کوک:میبینیم
و با کوک رفتیم پایین خدمتکارا میزو چیده بودن و شام رو حاضر کردن و مامان بابای کوک هم داشتن غذا میخوردن
منو کوک هم رفتیم نشستیم
داشتیم شامو میخوردیم
کوک:مامان فردا مهمون داریم
+:اره چطور
کوک:هیچی کیه
+بیاد خودت میفهمی
منو کوک غذا مونو خوردیم و رفتیم اتاقمون و .......
ادامه دارد...
شرط برای پارت بعد:
لایک ۴۰
کامنت:هر کی لایک کرد یه کامنت حتما بزاره(اجباریه)
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
____________________________________________________
پیحی که اگه این پیجم مسدود بشه باهاش فعالیت میکنم فالو https://wisgoon.com/daddy_jeon_34_2
پارت۳
"شب"
"ا/ت ویو"
شب ساعت ۷ الاناس که کوک بیاد دیگه همه کارا انجام شده تو حال رو مبل نشسته داشتم سریال........ میدیدم که زنگ در خورر رفتم باز کردم
ا/ت:سلام خسته نباشی عشقم
کوک:علیک سلام ممنونم یکم خستم
کت شو گرفتم و اویزون کردم
ا/ت:خوب تو برو حموم لباساتو عوض کن من برات قهوه درست میکنم و میارم
کوک:باشه عشقم
رفتم اشپزخونه یه قهوه درست کردم ۵ دیقه طول کشید قهوه رو تو دوتا لیوان که شکلک خرگوش روش(اسلاید ۲) بود ریختم و بردم اتاق مشترک خودمو کوک
کوک:عزیزم اون حوله رو بده
ا/ت:اخه کوک چند بار بهت بگم حوله رو با خودت ببر حموم
کوک:خو حالا ول کن ضمنا تو همسرمی وظیفته
ا/ت: اره همسرتم نوکرت که نیستم
کوک:حالا بدش
حوله رو برداشتم در حموم رو یم باز کردم دستمو دراز کردم
ا/ت:بگیرش
کوک:یکم بیا نزدیکتر
ا/ت:اومدم حالا بگیرش
کوک:نزدیکتر
ا/ت:نکنه میخوای بیام تو
که دستمو کشید
ا/ت:چیکار میکنی
کوک:عشق بازی
ا/ت:الان وقت این کارا نیست بزار برم الان مامانت سرم منت میزاره جرا میزو نچیدی
کوک:باشه
رفتم از حموم بیرون کوک هم پشت سرم راه افتاد
کوک:بیا موهامو خشک کن
ا/ت:باشه
کوک رو یه صندلی نشست و منم سشوار رو گرفتم و شروع به خشک کردن موهام کردم
ا/ت:راستی مامانت گفت فردا مهمون داریم کیه
کوک:نمیدونم
ا/ت:تو که از هیچی خبر نداری
موهاش دیگه خشک شده بودن و بلند شد
کوک:عزیزم خودتو درگیر این جور چیزا نکن
ا/ت:باشه ولی فضولیم گل کرد
کوک:ولش، یه چیزی یادت رفته
ا/ت:چی
کوک:اینکه من بچه میخام
ا/ت:اه ولش گفتم که من آلان بچه نمیخوام
کوک:خیلی ظالمی من چند ماهه بهت میگم ولی همش میگی نمیخام دیگه بهت گوش نمیدم خودم دست بکار میشم
و منو انداخت رو تخت
ا/ت:هیی من پریودماا
کوک:چی مگه الان وقتشه
ا/ت:برو تقویم رو نگاه کن
و رفت تقویمو نگاه کرد
کوک:اوفف تا یه هفته چطور صبر کنم
ا/ت:باید یجوری صبر کنی
کوک:بهت گفته باشما اا یه هفته بعد قول میدم حاملت کنم
ا/ت:ول کن تو ام
کوک:شوخی ندارمااا یه هفته بع حاملت میکنم
ا/ت:میبینیم ک
کوک:میبینیم
و با کوک رفتیم پایین خدمتکارا میزو چیده بودن و شام رو حاضر کردن و مامان بابای کوک هم داشتن غذا میخوردن
منو کوک هم رفتیم نشستیم
داشتیم شامو میخوردیم
کوک:مامان فردا مهمون داریم
+:اره چطور
کوک:هیچی کیه
+بیاد خودت میفهمی
منو کوک غذا مونو خوردیم و رفتیم اتاقمون و .......
ادامه دارد...
شرط برای پارت بعد:
لایک ۴۰
کامنت:هر کی لایک کرد یه کامنت حتما بزاره(اجباریه)
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
____________________________________________________
پیحی که اگه این پیجم مسدود بشه باهاش فعالیت میکنم فالو https://wisgoon.com/daddy_jeon_34_2
۶۸.۰k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.