Part2 ✨🌠
Part2 ✨🌠
کوک تفنگشو داخل جیبش گذاشت و زمزمه کرد
Kook:لعنت به استعدادت چرا نمیری؟
Hanter:ر.. رییس بنظرم بهتره بریم تا منو اخراج نکردید
چرا چرت پرت میگی که وقتی اومد جلو اونم دهنش باز موند
و دوباره زمزمه کرد
Kook :فکر کنم واقعا نیاز باشه اخراجت کنم هانتر "
ا/ت با شیشه زده بود به کله جونیور الان داشت خرخرشو میجویید(نابود میکرد) و رسما داشت پسررو میکشت
Hanter: رییس ما که همیشه جونمون کفه دستمونه ولی الان حس میکنم تو حلقمونه بیا اروم بریم؟
کوک نگاه ترسناکی به هانتر کرد که یهو همه چراغ ها روشن شد و ا/ت متوجه کوک و پسره بغلش افتاد
ات از رویه جونیور پاشید و لگدی بهش زد
a, t: جنابعالی تو خونه من چیکار میکنن؟!
Koo:دارم از فضا لذت میبرم یه دختر قوی با جذابیتی وصف نشدنی ! (نزدیک شدن به ا/ت)
ا/ت هم نزدیک تر شد
a, t:مشکلی داره مستر؟
Kook:پیشنهاد کاری قبول میکنی؟
a, t:پول نیاز ندارم
Kook: یه ماه باهام معامله کن منم از اینجا میرم مطمئنم دلت هم نمیخواد از الان سیگار هایه بعد.. س.ک.س. ام هم استشمام کنی
a, t: مطمئنم که نمیخوام
Kook:واقعا که خیلی از بیرون متفاوت تری
a, t:فکر نکنم نیازی باشه همه چهره اصیل مو بیبن!؟
Kook:پس فکر کنم هنوز چهره واقعیمو ندیدی فردا صبح بیا عمارتم....
و به هانتر اشاره کرد... ات با تردید کاغذ داخل دست هانتر گرفت ونگاهی به برادر ناتنی اش کرد و دوباره نگاهی به ادرس
دقیقا فقط دو عمارت با خونه باباش فاصله داشت!
ا/ت نگاه مختصر انه ای به کوک کرد
a, t:از اون کله گنده هاشی پس؟
کوک بدون اهمیت پوزخندی زد و از دره واحد خارج شد
همین باعث شد هانتر هم بعدش خارج بشه
a, t: مغرور
کوک تفنگشو داخل جیبش گذاشت و زمزمه کرد
Kook:لعنت به استعدادت چرا نمیری؟
Hanter:ر.. رییس بنظرم بهتره بریم تا منو اخراج نکردید
چرا چرت پرت میگی که وقتی اومد جلو اونم دهنش باز موند
و دوباره زمزمه کرد
Kook :فکر کنم واقعا نیاز باشه اخراجت کنم هانتر "
ا/ت با شیشه زده بود به کله جونیور الان داشت خرخرشو میجویید(نابود میکرد) و رسما داشت پسررو میکشت
Hanter: رییس ما که همیشه جونمون کفه دستمونه ولی الان حس میکنم تو حلقمونه بیا اروم بریم؟
کوک نگاه ترسناکی به هانتر کرد که یهو همه چراغ ها روشن شد و ا/ت متوجه کوک و پسره بغلش افتاد
ات از رویه جونیور پاشید و لگدی بهش زد
a, t: جنابعالی تو خونه من چیکار میکنن؟!
Koo:دارم از فضا لذت میبرم یه دختر قوی با جذابیتی وصف نشدنی ! (نزدیک شدن به ا/ت)
ا/ت هم نزدیک تر شد
a, t:مشکلی داره مستر؟
Kook:پیشنهاد کاری قبول میکنی؟
a, t:پول نیاز ندارم
Kook: یه ماه باهام معامله کن منم از اینجا میرم مطمئنم دلت هم نمیخواد از الان سیگار هایه بعد.. س.ک.س. ام هم استشمام کنی
a, t: مطمئنم که نمیخوام
Kook:واقعا که خیلی از بیرون متفاوت تری
a, t:فکر نکنم نیازی باشه همه چهره اصیل مو بیبن!؟
Kook:پس فکر کنم هنوز چهره واقعیمو ندیدی فردا صبح بیا عمارتم....
و به هانتر اشاره کرد... ات با تردید کاغذ داخل دست هانتر گرفت ونگاهی به برادر ناتنی اش کرد و دوباره نگاهی به ادرس
دقیقا فقط دو عمارت با خونه باباش فاصله داشت!
ا/ت نگاه مختصر انه ای به کوک کرد
a, t:از اون کله گنده هاشی پس؟
کوک بدون اهمیت پوزخندی زد و از دره واحد خارج شد
همین باعث شد هانتر هم بعدش خارج بشه
a, t: مغرور
۱.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.