سرنوشت من پارت ۲۵
@اوکی اوکی
+خیلی گشنمه بزار از اجوما بپرسم ببینم شام حاضره یا نه
+اجوما.....اجوما ...(بلند )
*بله دخترم ؟(بلند )
+شام حاضره ؟
*اره یه چند دقیقه دیگه حاضره تا میز رو بچینم
+بزارید واسه چیدن میز ما هم میایم کمک
@اره اجوما وایستاد بیایم کمک میز زو بچینین
ا/ت ویو
با جنی رفتم که کمک اجوما میز رو بچینم
.
.میز رو تقریبا چیده بودیم که اجوما گفت :
*ا/ت برو جونگکوک و تهیونگ رو صدا کن بیان شام منو جنی بقیه میز رو می چینیم
+چشم الان میرم
رفتم طبقه ی بالا دم اتاق کار جونگکوک وایستادم در زدم
_بیا تو
رفتم داخل
+عا ...اجوما گفت شام حاضره فقط اومدم بگم بیاین پایین
_باشه تو برو بعد ما میایم
+اوکییی
در اتاق رو بستم و رفتم پایین
(چند دقیقه پیش از زبان کوک )
داشتم با تهیونگ به کارا رسیدگی میکردم و بعضی از چیز ها که لازمه تو خونه رعایت بشه تو ی این یک هفته که نیستم رو بهش میگفتم ۱ سا عت دیگه باید برم باید میرفتم آمریکا همه چیز آماده بود می خواستم توی این یک ساعت بت ا/ت وقت بگذرونم
داشتم همین جوری باهاش صحبت میکردم که در زده شد
(بقیشم که میدونید )
پرونده ها رو از روی میز جمع کردم و با تهیونگ رفتم پایین
ا/ت و جنی سر میز نشسه بودند و داشتن غذا می خوردن منو تهیونگ رفتم نشستم و شروع کردیم غذا خوردن
سکوت سنگینی بین همه بود بعد از ۱۵ دقیقه
بلاخره غذا تموم شد
ا/ت ویو
سکوت بدی همه جا رو گرفته بود غذا مونو که خوردیم به جنی گفتم :
+جنی بیا بریم فیلم ببینیم
@اره بریم
داشتیم میرفتیم که جونگکوک گفت:
_ما هم میایم باهم ببینیم
×اره ماهم میایم
+مگه نمیخواستی کوک بری فرودگاه
_۴۵ دقیقه وقت دارم همه چیز آمادست یکم باهم وقت بگذرونیم
+اوکی
@حالا چه فیلمی ببینم
×فیلم ترسناک
@نه (ترسیده )
+ترسناک نه یه چیز دیگه
_راست میگه ترسناک ببینیم
_وایسا شما دوتا میترسین (پوزخند )
+نه کی گقته....باشه ترسناک ببینیم
@اره کی گفته ما میترسیم
_حالا میبینیم
کوک ویو
رفتم یکی از ترسناک ترین فیلم هارو گذاشتم فیلمه نیم ساعت بیشتر نیود ولی خیلی ترسناک بود
داشتیم فیلم رو نگاه می کردیم که وسطاش صحنه ی ترسناک رسید
خب دیگه بسه هیچ حمایت نمی کنین شرطا رو نمی رسونید باهاتون قهرم
🤌🥺💔
+خیلی گشنمه بزار از اجوما بپرسم ببینم شام حاضره یا نه
+اجوما.....اجوما ...(بلند )
*بله دخترم ؟(بلند )
+شام حاضره ؟
*اره یه چند دقیقه دیگه حاضره تا میز رو بچینم
+بزارید واسه چیدن میز ما هم میایم کمک
@اره اجوما وایستاد بیایم کمک میز زو بچینین
ا/ت ویو
با جنی رفتم که کمک اجوما میز رو بچینم
.
.میز رو تقریبا چیده بودیم که اجوما گفت :
*ا/ت برو جونگکوک و تهیونگ رو صدا کن بیان شام منو جنی بقیه میز رو می چینیم
+چشم الان میرم
رفتم طبقه ی بالا دم اتاق کار جونگکوک وایستادم در زدم
_بیا تو
رفتم داخل
+عا ...اجوما گفت شام حاضره فقط اومدم بگم بیاین پایین
_باشه تو برو بعد ما میایم
+اوکییی
در اتاق رو بستم و رفتم پایین
(چند دقیقه پیش از زبان کوک )
داشتم با تهیونگ به کارا رسیدگی میکردم و بعضی از چیز ها که لازمه تو خونه رعایت بشه تو ی این یک هفته که نیستم رو بهش میگفتم ۱ سا عت دیگه باید برم باید میرفتم آمریکا همه چیز آماده بود می خواستم توی این یک ساعت بت ا/ت وقت بگذرونم
داشتم همین جوری باهاش صحبت میکردم که در زده شد
(بقیشم که میدونید )
پرونده ها رو از روی میز جمع کردم و با تهیونگ رفتم پایین
ا/ت و جنی سر میز نشسه بودند و داشتن غذا می خوردن منو تهیونگ رفتم نشستم و شروع کردیم غذا خوردن
سکوت سنگینی بین همه بود بعد از ۱۵ دقیقه
بلاخره غذا تموم شد
ا/ت ویو
سکوت بدی همه جا رو گرفته بود غذا مونو که خوردیم به جنی گفتم :
+جنی بیا بریم فیلم ببینیم
@اره بریم
داشتیم میرفتیم که جونگکوک گفت:
_ما هم میایم باهم ببینیم
×اره ماهم میایم
+مگه نمیخواستی کوک بری فرودگاه
_۴۵ دقیقه وقت دارم همه چیز آمادست یکم باهم وقت بگذرونیم
+اوکی
@حالا چه فیلمی ببینم
×فیلم ترسناک
@نه (ترسیده )
+ترسناک نه یه چیز دیگه
_راست میگه ترسناک ببینیم
_وایسا شما دوتا میترسین (پوزخند )
+نه کی گقته....باشه ترسناک ببینیم
@اره کی گفته ما میترسیم
_حالا میبینیم
کوک ویو
رفتم یکی از ترسناک ترین فیلم هارو گذاشتم فیلمه نیم ساعت بیشتر نیود ولی خیلی ترسناک بود
داشتیم فیلم رو نگاه می کردیم که وسطاش صحنه ی ترسناک رسید
خب دیگه بسه هیچ حمایت نمی کنین شرطا رو نمی رسونید باهاتون قهرم
🤌🥺💔
۱۰.۵k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.