پارت 1 let me more desire از دست نده

خدمت شوماااا
هر قسمت بعد از 5 لایم بعدی رو میزارم به جز پارت 1 و 2 و 3 که امشب میاد

Let me more 1
Writer jeon zeinab
نويسنده جئون زينب
پارت ١

سيگارش رو روشن كرد و اهنگ كلاسيك فرانسوي كه مورد علاقش بود رو روشن كرد و با تمام خستگي اون روزش به سمت هتل هبيتت حركت كرد تنها چيزي كه بهش انرژي ميداد كه اون راه رو ادامه بده پريزادي بود كه اونجا منتظرش نشسته.
فيلتر سيگارش رو با پاهاش له كرد و وارد شد با ارامي به قدم هاش سرعت داد و روبروي واحد جونكوك و خودش وايساد و در زد خبري نشد پوز خندي زد و كليد رو تري در چرخوند درباز بود...
تعجب كرد و با سرعي بيشتر به سمت پذيرايي وارد دويد و اطراف را نگاه كرد نگاراني عجيبي در دلش افتاد
جونكوكاااااااااااا كجايي
به سرعت توي خونه حركت كرد
جونكوكككككككك جونكوكككك
ترس تمام وجودش رو گرفته بود نميتونست ضربان قلبش رو حس كنه يك لحظه وسظ پذيرايي به زمين افتاد نگاهش به در نيمه باز حمام افتاد
جونكوكااا تو حمامي؟ ....
چند ثانيه گذشت اما خبري نشد
نفش توي قفسه سينش حبس شده بود ارام در رو حل داد
صداش در نيمي اومد چيزي به ايستادن قلبش باقي نمانده بود
با بازكردن در با تا لخت پسر روياهاش روبرو شد كه همرنگ كچ شده بود و وسط همون ولو بود نميتونست صورتش رو ببينه.
نميتونست نفس بكشه ارام دستش رو سمت صورتش برد و چرخاند
چند ثانيه طول نكشيده بود كه با سرعت دستش رو پس كشيد انگار كه داشت توي اتش ميسوخت داغ داغ بود و از همه جاي صورتش عرق پايين مي امد همه جاي بدنش هم رنگ كچ بود و داشت ميسوخت
تهيونگ هراسان به چهره كوك نگاه ميكرد نميدونست بايد دقيقا چيكار كنه دست و پاش رو گم كرده بود
لحظه اي جونكوك چشماي خمارش رو ميلي متري باز كرد و با صدايي كه به سختي از قفسه سينه هاش بيرون مي آمد گفت
+ت...ت...ته .... زن...د...د....ده اي...
تيونگ قلبش ايستاد.. سرش رو در آغوش خود قرار داد

-اروم باش پريزاد من من اينجام. كدوم عوضي اين بلارو سرت آورده
جونكوك كه توان هيچ كاري را نداشت چشمانش سياهي رفت.
تهيونگ كه ديگر توان ديدن عشقش رو اينجوري نداشت تن سرد و بيجونش رو در اغوش كشيد و از حموم خارج شد خواست از در واحد خارج بشه كه يادم اومد نميتونه جونكوك رو با تن لخت خارج كنه تا كسي ببينتش به سرعت به سمت اتاق رفت و شلوارك كوتاه و پيرن دكمه دارش رو تنش كرد هنگام خروج يك لحظه نگاهش به كانتر افتاد با چشمان گرد شده به حونكوك خيره شد و اخمي كرد
-بزار بيدار بشي بايد خيلي توضيح بدي بچه..اگه دليل مناسبي برا اين ماجرا نداشته باشي بد تنبيهت مي كنم.

روي كانتر بيش از ٤٠ تا بطري شراب خالي شده بود كه تهيونگ رو بد ترسونده بود همينطور عصباني شده بود

با سرعت به سمت بيمارستان هبيتت رفت و......

ادامه دارد