The Dangerous Riddle p¹⁷
رزان با بهت گفت:
×من.. منظورتون چیه؟!
بیلیان آهی کشید و گفت:
بیلیان « جریان اونقدر خطرناک بود که ما میترسیدیم مقامات شهرستان ها جریان رو بفهمند و پیگیری کنند و اوضاع بدتر شه...
راستشو بخواین ۲۰ سال پیشم همین اتفاقا افتاد...اونسال دوران بدی بود و تمام کشور بهم ریخت یه قاتل زنجیره ای که باعث مرگ خیلی از افراد مهم میشد...با خوندن دقیقتر اون پرونده اطلاعات کمی بدست میارین ولی بهتر از هیچیه!
من چیز هایی که گفتنی بود رو گفتم بهتره که بقیش رو خودتون بخونین....
بچه ها همگی توی بهت رفته بودند، انگار این معما جوری بود که حتی اگه اطلاعات زیادی هم ازش داشتی بازم ناقص بود و یه معمای خطرناک بود!
لیسا رو به بیلیان گفت:
+آقای بیلیان واقعا ازتون ممنونم. کمک خیلی بزرگی کردید بهمون
و جیمین ادامه داد:
_مستر بیلیان واقعا از کمکتون ممنونم...
بیلیان « خواهش میکنم، امیدوارم شما بتونید این مسئله ی بیجواب مارو حل کنین. حسابی هم مراقب خودتون باشید چون قاتل حتما فهمیده شما تو تایلندید....
**************
همگی خسته و درمونده وارد رستوران شدند...
تهیونگ دستی به صورتش کشید و گفت:
@انگار هرچی دقیق تر روش تمرکز میکنیم پیچیده تر میشه.. هوفففف
جیمین که ذهنش درگیر بود به خودش اومد و گفت:
_قضیه خیلی پیچیده تر از این حرفاست...وقتی رفتیم هتل باید دقیق تر اون پوشه رو بخونیم...
جنی با هیجان گفت:
÷من حس میکنم از انرژی های ماورایی هم توی این جریان هست...یعنی روح و اجنه هم دخلی دارن؟!
جیسو با لحن معترضانه گفت:
=یاااا آخه اجنه که وجود نداره
تهیونگ با جدیت گفت:
@اما این حجم از ترسیدنشون و پیچیدگی نمیتونه عادی باشه...
+یعنی میگی قاتل یه روحه؟!
جیمین ادامه داد:
_نه بابا اونوقت چطوری فلیکس میتونع جاسوسش باشع؟! تازه اگه جریان مربوط به روح باشه، روحه یه ارتباطی با قاتل داره..
سوکجین که تا اون موقع حرفی نزده بود گفت:
*چه روح باشه چه قاتل زنجیره ای حواستون به حرف بیلیان باشه...قاتل حتما تا الان فهمیده ما تایلندیم پس بهتره مراقب باشیم....
×من.. منظورتون چیه؟!
بیلیان آهی کشید و گفت:
بیلیان « جریان اونقدر خطرناک بود که ما میترسیدیم مقامات شهرستان ها جریان رو بفهمند و پیگیری کنند و اوضاع بدتر شه...
راستشو بخواین ۲۰ سال پیشم همین اتفاقا افتاد...اونسال دوران بدی بود و تمام کشور بهم ریخت یه قاتل زنجیره ای که باعث مرگ خیلی از افراد مهم میشد...با خوندن دقیقتر اون پرونده اطلاعات کمی بدست میارین ولی بهتر از هیچیه!
من چیز هایی که گفتنی بود رو گفتم بهتره که بقیش رو خودتون بخونین....
بچه ها همگی توی بهت رفته بودند، انگار این معما جوری بود که حتی اگه اطلاعات زیادی هم ازش داشتی بازم ناقص بود و یه معمای خطرناک بود!
لیسا رو به بیلیان گفت:
+آقای بیلیان واقعا ازتون ممنونم. کمک خیلی بزرگی کردید بهمون
و جیمین ادامه داد:
_مستر بیلیان واقعا از کمکتون ممنونم...
بیلیان « خواهش میکنم، امیدوارم شما بتونید این مسئله ی بیجواب مارو حل کنین. حسابی هم مراقب خودتون باشید چون قاتل حتما فهمیده شما تو تایلندید....
**************
همگی خسته و درمونده وارد رستوران شدند...
تهیونگ دستی به صورتش کشید و گفت:
@انگار هرچی دقیق تر روش تمرکز میکنیم پیچیده تر میشه.. هوفففف
جیمین که ذهنش درگیر بود به خودش اومد و گفت:
_قضیه خیلی پیچیده تر از این حرفاست...وقتی رفتیم هتل باید دقیق تر اون پوشه رو بخونیم...
جنی با هیجان گفت:
÷من حس میکنم از انرژی های ماورایی هم توی این جریان هست...یعنی روح و اجنه هم دخلی دارن؟!
جیسو با لحن معترضانه گفت:
=یاااا آخه اجنه که وجود نداره
تهیونگ با جدیت گفت:
@اما این حجم از ترسیدنشون و پیچیدگی نمیتونه عادی باشه...
+یعنی میگی قاتل یه روحه؟!
جیمین ادامه داد:
_نه بابا اونوقت چطوری فلیکس میتونع جاسوسش باشع؟! تازه اگه جریان مربوط به روح باشه، روحه یه ارتباطی با قاتل داره..
سوکجین که تا اون موقع حرفی نزده بود گفت:
*چه روح باشه چه قاتل زنجیره ای حواستون به حرف بیلیان باشه...قاتل حتما تا الان فهمیده ما تایلندیم پس بهتره مراقب باشیم....
۳۷.۷k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.