فیک ته ته فصل ② پارت ³ ♡نفرت تا عشق♡
جینگ: چشم
.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
ته ویو:
خیلی استرس داشتم همینجوری تند میرفتم
اخه از دست اون مرتیکه چیونگ هرچیزی بر میاد
خیلی هم دختر بازه امیدوارم کاری با لیزلی نکنه
ته ته: خیلی خب همه پیدا شید من تنها میرم تو ممکنه شک کنه پس این دورو ور رو محاصره کنید
اوکیه اگه طول کشید بیان داخل
بادیگارد ها..: چشم قربان
جینگ: ولی قربان تنهایی خطرناک نیست
ته ته: نه خیلی خب من دیگه میرم
جینگ ویو:
به همه گفتم که کجا وایستن
ته ویو:
رفتم داخل یه عمارت بود خیلی تاریک بود که یهو یه نور باز شد که فقط روی یه صندلی میتابید روی اون صندلی لیزلی رو بسته بود
چیونگ: او بلخره اومدی
ته ته: مرتیکه
چیونگ: او اروم باش
ته ته: اگه یک مو از سر لیزلی کم بشه من میدونم توو
چیونگ: بگیرنش
ته ته ویو: یهو چند نفر دستمو از پشت گرفتن یا خدا شبی غولن من نمیتونم اینارو بزنم گوه تو این شانس البته بادیگارد ها هنوز بیرونن
چیونگ: خیلی خب میخوام جلوی چشم خودت یه مو از سر لیزلی کم کنم
ته ته ویو: یعنی چه غلطی میخواد بکنه
چینگ ویو:
لیزلی رو بیهوش کرده بودم و روی صندلی بسته بودمش میدونم الان چیکار میتونم بکنم که حرصش رو در بیارم خوراکمه صورتم رو بردم جلوی صورتش
سرش رو گرفتم بالا یه نگاه ریزی به تیهونگ کردم داشت با تعجب نگاه میکرد! لبامو گذاشتم رو لبای دختره داشتم لذت میبردم و میمکیدم که داد و بیداد کرد
ته ته: گمشووووو اونوررر مرتیکه 🤬😭
ولش کن لیزلیییییییی ترو خدا بیدار شووو نذار ادامه بده😭
چیونگ: بیدار نمیشه کسی که بیهوشه بیدار نمیشه؟
ته ته ویو:
با تعجب نگاش میکردم چیکار میخواد بکنه!؟
لباش رو گذاشت رو لب لیزلی اشک تو چشام جم شد
احساس میکردم دارن با چاقو تو قلبم میزنن
چیونگ ویو:
چه لذتی داره حرص دادن این پسر
صورتمو بردم تو گردنش شروع کردم مکیدن چه حس خوبی بود تا حالا با هیچ دختری انقدر حال نکردم
ناله های ریزی میکشیدم
ته ته: چیکاررر میکنی گمشووو اونور لیزلیییییی
لیزلی نذار این کارو بکنه خدااااا دارم دیونه میشمممم
ته ته ویو: ناله هایی که چیونگ میکرد فکر میکردم
الانه قلبم کنده شه
لیزلی ویو:
یکی داشت گردنم رو بوس میکرد کی بود
چشمام رو کم کم باز کردم دیدم این که تیهونگ نیست
لیزلی: اههههههههههه جیغ کشیدم
لیزلی ویو: این مردی که داره گریه میکنه کیه سرش رو اورد بالا که دیدم تیهونگه
ته ته: لیزلی خوبی
لیزلی: اخ گردنم مرتیکه داشتی چه گوهی میخوردی
چیونگ: ههههه وای پسر عشقت خیلی خوشمزس
ته ته: خفشوووووو
جینگ: برید جلو فکنم خیلی وقته نیومده
بادیگارد ها..: باشه
جینگ ویو:
رفتم داخل که دیدیم آقای کیم داره گریه میکنه
بادیگارد ها.. اونارو گرفتن و بردن منم رفتم دنبالشون
ته ته ویو:
بادیگارد ها بردنش اوکی منم سری بلند شدم
رفتم پیش لیزلی
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۰ لایک 💜
۲۰ کامنت ✨
۳۲ فالو🐾
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
ته ویو:
خیلی استرس داشتم همینجوری تند میرفتم
اخه از دست اون مرتیکه چیونگ هرچیزی بر میاد
خیلی هم دختر بازه امیدوارم کاری با لیزلی نکنه
ته ته: خیلی خب همه پیدا شید من تنها میرم تو ممکنه شک کنه پس این دورو ور رو محاصره کنید
اوکیه اگه طول کشید بیان داخل
بادیگارد ها..: چشم قربان
جینگ: ولی قربان تنهایی خطرناک نیست
ته ته: نه خیلی خب من دیگه میرم
جینگ ویو:
به همه گفتم که کجا وایستن
ته ویو:
رفتم داخل یه عمارت بود خیلی تاریک بود که یهو یه نور باز شد که فقط روی یه صندلی میتابید روی اون صندلی لیزلی رو بسته بود
چیونگ: او بلخره اومدی
ته ته: مرتیکه
چیونگ: او اروم باش
ته ته: اگه یک مو از سر لیزلی کم بشه من میدونم توو
چیونگ: بگیرنش
ته ته ویو: یهو چند نفر دستمو از پشت گرفتن یا خدا شبی غولن من نمیتونم اینارو بزنم گوه تو این شانس البته بادیگارد ها هنوز بیرونن
چیونگ: خیلی خب میخوام جلوی چشم خودت یه مو از سر لیزلی کم کنم
ته ته ویو: یعنی چه غلطی میخواد بکنه
چینگ ویو:
لیزلی رو بیهوش کرده بودم و روی صندلی بسته بودمش میدونم الان چیکار میتونم بکنم که حرصش رو در بیارم خوراکمه صورتم رو بردم جلوی صورتش
سرش رو گرفتم بالا یه نگاه ریزی به تیهونگ کردم داشت با تعجب نگاه میکرد! لبامو گذاشتم رو لبای دختره داشتم لذت میبردم و میمکیدم که داد و بیداد کرد
ته ته: گمشووووو اونوررر مرتیکه 🤬😭
ولش کن لیزلیییییییی ترو خدا بیدار شووو نذار ادامه بده😭
چیونگ: بیدار نمیشه کسی که بیهوشه بیدار نمیشه؟
ته ته ویو:
با تعجب نگاش میکردم چیکار میخواد بکنه!؟
لباش رو گذاشت رو لب لیزلی اشک تو چشام جم شد
احساس میکردم دارن با چاقو تو قلبم میزنن
چیونگ ویو:
چه لذتی داره حرص دادن این پسر
صورتمو بردم تو گردنش شروع کردم مکیدن چه حس خوبی بود تا حالا با هیچ دختری انقدر حال نکردم
ناله های ریزی میکشیدم
ته ته: چیکاررر میکنی گمشووو اونور لیزلیییییی
لیزلی نذار این کارو بکنه خدااااا دارم دیونه میشمممم
ته ته ویو: ناله هایی که چیونگ میکرد فکر میکردم
الانه قلبم کنده شه
لیزلی ویو:
یکی داشت گردنم رو بوس میکرد کی بود
چشمام رو کم کم باز کردم دیدم این که تیهونگ نیست
لیزلی: اههههههههههه جیغ کشیدم
لیزلی ویو: این مردی که داره گریه میکنه کیه سرش رو اورد بالا که دیدم تیهونگه
ته ته: لیزلی خوبی
لیزلی: اخ گردنم مرتیکه داشتی چه گوهی میخوردی
چیونگ: ههههه وای پسر عشقت خیلی خوشمزس
ته ته: خفشوووووو
جینگ: برید جلو فکنم خیلی وقته نیومده
بادیگارد ها..: باشه
جینگ ویو:
رفتم داخل که دیدیم آقای کیم داره گریه میکنه
بادیگارد ها.. اونارو گرفتن و بردن منم رفتم دنبالشون
ته ته ویو:
بادیگارد ها بردنش اوکی منم سری بلند شدم
رفتم پیش لیزلی
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۰ لایک 💜
۲۰ کامنت ✨
۳۲ فالو🐾
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴۶.۵k
۳۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.