دریای طوفانی/ پارت۲۰
جیمین دیشب بعد اینکه رفت خونشون پی ام داد که فردا ظهر میام دنبالت
ولی نگفته بود کجا میریم ازش که پرسیدم گفت این یه سوپرایزه..!
برا همینم داشتم حاضر میشدم
ساعت۱۲بهم زنگ زد گفت بیا پایین
از اتاقم اومدم بیرون نامجون اومد جلوم
جیسو:چرا هروقت میخوام برم جایی جلو راهم سبز میشی
نامجون:دلیلشو خوب میدونی.....
جیسو:دارم با جیمین میرم بیرون
نامجون:برو کاریت ندارم فقط باید مطمئن میشدم
جیسو:دفعه دیگه خواستی اذیتم کنی میدمت تحویل پلیس تاحالیت شه....!(😐😐😏😁😁😁)
نامجون:انقدر ترسیدم که امشب دیگه خوابم نمیره حتما....😂😂
جیسو:وقتمو نگیر.....بعداً که مامان اومد خونه بهش بگو معلوم نیست کی بیام
رفتم پائین سوار ماشینش شدم
جیمین:میخوام ببرمت یه جایی که آرزوشو داشتی
جیسو:اوممم..نمیدونم کجارو میگی
جیمین:چشاتو ببند تا وقتی که بهت نگفتم اصلا باز نکن
جیسو:باشه..
(چند دقیقه بعد)
جیمین:رسیدیم
جیسو:باز کنم..؟!؟
جیمین: منکه هنوز نگفتم چشاتو باز کنی ولی در ماشینو باز کن پیاد شو...فقط مواظب سرت باش
از دید جیمین
بهش گفتم حواسش به سرش باشه اما وقتی خواست بلند شه آخر خورد بالای ماشین😑😑😑😑😑😑
زود رفتم سراغش آروم نازش کردم
جیسو:دیدی چیشد همش تقصیر تو بود...
جیمین:آخه من بهت گفتم مواظب باش که.......
جیسو: اگه کمکم میکردی اینجوری نمیشدم..
جیمین:حق باتوعه...ببخشید...اشتباه از من بود
جیسو:باشه میبخشمت😂😂😁ولی خیلی درد میکنه
جیمین:خب حالا دستتو میگیرم....بهت میگم چیکار کنی
جیسو:الان من مستقیم برم؟؟؟
جیمین: آره.............اینجا پله هس آروم آروم برو............خوبه آفرین حالا برو........................میخوایم بریم سمت چپ........تموم حالا میتونی چشاتو باز کنی
ادامه داره...............
ولی نگفته بود کجا میریم ازش که پرسیدم گفت این یه سوپرایزه..!
برا همینم داشتم حاضر میشدم
ساعت۱۲بهم زنگ زد گفت بیا پایین
از اتاقم اومدم بیرون نامجون اومد جلوم
جیسو:چرا هروقت میخوام برم جایی جلو راهم سبز میشی
نامجون:دلیلشو خوب میدونی.....
جیسو:دارم با جیمین میرم بیرون
نامجون:برو کاریت ندارم فقط باید مطمئن میشدم
جیسو:دفعه دیگه خواستی اذیتم کنی میدمت تحویل پلیس تاحالیت شه....!(😐😐😏😁😁😁)
نامجون:انقدر ترسیدم که امشب دیگه خوابم نمیره حتما....😂😂
جیسو:وقتمو نگیر.....بعداً که مامان اومد خونه بهش بگو معلوم نیست کی بیام
رفتم پائین سوار ماشینش شدم
جیمین:میخوام ببرمت یه جایی که آرزوشو داشتی
جیسو:اوممم..نمیدونم کجارو میگی
جیمین:چشاتو ببند تا وقتی که بهت نگفتم اصلا باز نکن
جیسو:باشه..
(چند دقیقه بعد)
جیمین:رسیدیم
جیسو:باز کنم..؟!؟
جیمین: منکه هنوز نگفتم چشاتو باز کنی ولی در ماشینو باز کن پیاد شو...فقط مواظب سرت باش
از دید جیمین
بهش گفتم حواسش به سرش باشه اما وقتی خواست بلند شه آخر خورد بالای ماشین😑😑😑😑😑😑
زود رفتم سراغش آروم نازش کردم
جیسو:دیدی چیشد همش تقصیر تو بود...
جیمین:آخه من بهت گفتم مواظب باش که.......
جیسو: اگه کمکم میکردی اینجوری نمیشدم..
جیمین:حق باتوعه...ببخشید...اشتباه از من بود
جیسو:باشه میبخشمت😂😂😁ولی خیلی درد میکنه
جیمین:خب حالا دستتو میگیرم....بهت میگم چیکار کنی
جیسو:الان من مستقیم برم؟؟؟
جیمین: آره.............اینجا پله هس آروم آروم برو............خوبه آفرین حالا برو........................میخوایم بریم سمت چپ........تموم حالا میتونی چشاتو باز کنی
ادامه داره...............
۷.۶k
۲۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.