پارت 15
اومدن خونه
ا\ت:این دیه چی بود
جیهوپ :واقعیت
ا\ت افتاد دنبال جیهوپ
ا\ت:بچه ها میشه هم اتاقی من رو عوض کنید نه اصلا هم اتاقی نداشته باشم
نامی:چرا با کوک قهری
ا\ت:بله(با حالت کیوتی)
نامی: اهان نه
همه رفتن نشستن روی مبل جلوی تلویزیون تا باهم ران بی تی اس ببینند داشتن میدیم که ا\ت از روی عادتش گفت کوکی .......(مکث) ببخشید کوکی:.......ا\ت:گفتم ببخشید کوکی:........ا\ت :کری ؟ کوکی:بله کرم مشکلی داری (با داد) ا\ت بغض کرده بود و تعجب کرده بود چون تا حالا اون روی کوکی رو ندیده بود و همین که اشکش ریخت دوید توی اتاق
جیمین:کوک این چیکار بود کردی
یونگی:کوک خوبی؟
نامجون :مشکلش چیه ؟
کوک:خب راستش وقتی که مصاحبه تموم شد دیدین من و ا\ت زودتر اومیدم بیرون؟
جین :خب
کوک:اکس ا\ت بهش پیام داد
ته ته :چی(داد)
کوک:اروم
جیهوپ :پس کوک ما عاشق شده
کوک:چی میگی واسه خودت من مثل داداشم و روش غیرتی شدم و یکم صدام رو براش بالا کردم
نامی:اهان
جیهوپ:حالا برو از دلش در بیار
کوک:چجوری
جین:باهاش حرف بزن
کوک :باشه
کوک رفت در اتاق در زد و ا\ت گفت کیه؟کوک:منم میشه بیام تو ا\ت بیا رفت نشست پیشش روی تخت کوک:ببخشید یک لحضه به عنوان داداشت غیرتی شدم
ا\ت خندید کوک:،چرا میخندی ا:ت:مگه میشه من بهت بگم نه بیا بریم پیش بچه ها کوک:بریم رفتن و ادامه ی ران بی تی اس رو دیدن
«شب موقع خواب»
ا\ت و کوک روی تخت های جدا خوابیدن
ا\ت:کوک
کوک:بله
ا\ت: یادته میخواستم یک چیزی بهت بگم ؟
کوک:اره مد هم می خواستم بگم خوب شد یادم انداختی
ا\ت:میتونم الان بگم ؟
کوک:بگو
ا\ت:این دیه چی بود
جیهوپ :واقعیت
ا\ت افتاد دنبال جیهوپ
ا\ت:بچه ها میشه هم اتاقی من رو عوض کنید نه اصلا هم اتاقی نداشته باشم
نامی:چرا با کوک قهری
ا\ت:بله(با حالت کیوتی)
نامی: اهان نه
همه رفتن نشستن روی مبل جلوی تلویزیون تا باهم ران بی تی اس ببینند داشتن میدیم که ا\ت از روی عادتش گفت کوکی .......(مکث) ببخشید کوکی:.......ا\ت:گفتم ببخشید کوکی:........ا\ت :کری ؟ کوکی:بله کرم مشکلی داری (با داد) ا\ت بغض کرده بود و تعجب کرده بود چون تا حالا اون روی کوکی رو ندیده بود و همین که اشکش ریخت دوید توی اتاق
جیمین:کوک این چیکار بود کردی
یونگی:کوک خوبی؟
نامجون :مشکلش چیه ؟
کوک:خب راستش وقتی که مصاحبه تموم شد دیدین من و ا\ت زودتر اومیدم بیرون؟
جین :خب
کوک:اکس ا\ت بهش پیام داد
ته ته :چی(داد)
کوک:اروم
جیهوپ :پس کوک ما عاشق شده
کوک:چی میگی واسه خودت من مثل داداشم و روش غیرتی شدم و یکم صدام رو براش بالا کردم
نامی:اهان
جیهوپ:حالا برو از دلش در بیار
کوک:چجوری
جین:باهاش حرف بزن
کوک :باشه
کوک رفت در اتاق در زد و ا\ت گفت کیه؟کوک:منم میشه بیام تو ا\ت بیا رفت نشست پیشش روی تخت کوک:ببخشید یک لحضه به عنوان داداشت غیرتی شدم
ا\ت خندید کوک:،چرا میخندی ا:ت:مگه میشه من بهت بگم نه بیا بریم پیش بچه ها کوک:بریم رفتن و ادامه ی ران بی تی اس رو دیدن
«شب موقع خواب»
ا\ت و کوک روی تخت های جدا خوابیدن
ا\ت:کوک
کوک:بله
ا\ت: یادته میخواستم یک چیزی بهت بگم ؟
کوک:اره مد هم می خواستم بگم خوب شد یادم انداختی
ا\ت:میتونم الان بگم ؟
کوک:بگو
۳۱۰
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.