عشق در یک نگاه پارت ۲۱
با بچه ها رفتیم دل جنگل خیلی خوش گذشت
وقتی خواستیم برگردیم یکی از بچه ها کلاس گفت برم پیشش اسمش ماکویو بود از ژاپن
جینا : سلام گاری داشتی
ماکویو : باید یه چیزایی در مورد جین بهت بگم
(درمورد رابطه یونسو با جین بود حال ندارم تایپ کنم 😂)
جینا : ت تو چی گفتی
ماکویو : واقعا متاسفم که ناراحتت کردم
جینا : اخه چرا باید اینو از من پنهان کنه😭😭😭😭
حالم خیلی بد بود رفتم تو اتاق تا تونستم گریه کردم
مارلی : بچه ها جینا کجاس
دخترا : نمیدونیم
مارلی : شاید تو اتاقه من میرم دنبالش
رفتم تو اتاق دیدم جیما بد جور داره گریه میکنه ترسیدم رفتم پیشش
مارلی : جیناا جینا چیشده چرا داری گریه میکنی چیشده
جینا : از جین متنفرمممم ازش متنفرم😭😭😭
مارلی : چی داری میگی دختر زده به سرت چیشده کسی چیزی بهت گفته ؟
جینا : برایه جی قبلا با اون دختره رابطه داره و هنوزم داره وای به من چیزی نگفته
مارلی : کییی کدوم دختر
جینا : یونسووووو اون عوضییی چرا هاااا 😭😭😭😭
مارلی : وای. پس بالاخره فهمیدی
جینا : توعم میدونستی ها واقعا که من چه دوستایی دارم 😭😭😭😭
مارلی : جینا گوش کن
جینا : نههههه دیگه بسه نمیخوام چیزی بشنوم
از اتاق زدم بیرون که جینو تو راه رو دیدم
جین : جینااااا عزیزم چیشده
جینا : به من نگو عزیزم
جین : چی ینی چی این رفتار چیه
جینا : بهم دست نزن تو لیاقت منو نداری برو با همون دختره عوضی یونسو دیگه نمیخوام ببینمت 😭😭😭😭 از همون اولم نباید به حرفات گوش میکردم
جین : جینا صبر کننن جینااااا
مارلی جینا چش شده
مارلی : اون قضیه یونسو و تورو فهمید
جین : چیییی کی بهش گفت
مارلی : نمیدونم وقتی رفتم تو اتاق دیدم داره شدید گریه میکنه
کاترین : باید کمکش کنیم الان میره تو جنگل ممکنه گم بشه بیاین بریم
جین : منم میام
هانا : نه جین اگه تورو ببینه بد تر میشه بزار ما پیداش میکنیم همه چیو براش توضیح میدیم
جین : باشه
تهیونگ : اخرش فهمید
جیمین : همه اینا زیر یر یونسوعه
کوک : اره یا اون یا ادماش بهش گفتن😑
نامجون : حالا میخوای چیکار کنی جین
شوگا : من که میگم بیخیال شو
پسرا : شوگاااا
شوگا : چتونه خب معلمه دیگه بر نمیگرده 😐
هوپی : انقدر انرژی منفی نده
جین : باید یه کاری بکنم
نامجون : اون هنوز فکر میکنه که تو یا یونسویی باید بهش بگی نه
داستان : از زبون دخترا
کاترین : جینااااااا کجایی
مارلی : جینا خواهشا برگرد
سارا سیرن : اینطوری نمیشه لاید پخش بشیم
آزوسا : منو هانا باهم
کاترین : منو سیرن هم باهم
سارا : پس منو مارلیم باهم میریم
سیرن : دیدم زیر یه درخت نشسته داره با خودش حرف میزنه
سیرن : کاترین بیا اینجا
کاترین : بچه ها پیداش کردیم
جینا : اینجا چیکار میکنین
سیرن : ما دوستمونو تنها نمیزاریم
سارا : جینا تک متوجه نیستی جین دیگه با یونسو نیست
جینا : چه باشه چه نباشه من دیگه نمیخوام باهاش حرف بزنم
آزوسا : جینا : یکم اروم باش بیا بریم به اتاق یکم استراحت کن بعد حرف میزنیم
جینا : باش
لایک و کامنت فراموش نشه
وقتی خواستیم برگردیم یکی از بچه ها کلاس گفت برم پیشش اسمش ماکویو بود از ژاپن
جینا : سلام گاری داشتی
ماکویو : باید یه چیزایی در مورد جین بهت بگم
(درمورد رابطه یونسو با جین بود حال ندارم تایپ کنم 😂)
جینا : ت تو چی گفتی
ماکویو : واقعا متاسفم که ناراحتت کردم
جینا : اخه چرا باید اینو از من پنهان کنه😭😭😭😭
حالم خیلی بد بود رفتم تو اتاق تا تونستم گریه کردم
مارلی : بچه ها جینا کجاس
دخترا : نمیدونیم
مارلی : شاید تو اتاقه من میرم دنبالش
رفتم تو اتاق دیدم جیما بد جور داره گریه میکنه ترسیدم رفتم پیشش
مارلی : جیناا جینا چیشده چرا داری گریه میکنی چیشده
جینا : از جین متنفرمممم ازش متنفرم😭😭😭
مارلی : چی داری میگی دختر زده به سرت چیشده کسی چیزی بهت گفته ؟
جینا : برایه جی قبلا با اون دختره رابطه داره و هنوزم داره وای به من چیزی نگفته
مارلی : کییی کدوم دختر
جینا : یونسووووو اون عوضییی چرا هاااا 😭😭😭😭
مارلی : وای. پس بالاخره فهمیدی
جینا : توعم میدونستی ها واقعا که من چه دوستایی دارم 😭😭😭😭
مارلی : جینا گوش کن
جینا : نههههه دیگه بسه نمیخوام چیزی بشنوم
از اتاق زدم بیرون که جینو تو راه رو دیدم
جین : جینااااا عزیزم چیشده
جینا : به من نگو عزیزم
جین : چی ینی چی این رفتار چیه
جینا : بهم دست نزن تو لیاقت منو نداری برو با همون دختره عوضی یونسو دیگه نمیخوام ببینمت 😭😭😭😭 از همون اولم نباید به حرفات گوش میکردم
جین : جینا صبر کننن جینااااا
مارلی جینا چش شده
مارلی : اون قضیه یونسو و تورو فهمید
جین : چیییی کی بهش گفت
مارلی : نمیدونم وقتی رفتم تو اتاق دیدم داره شدید گریه میکنه
کاترین : باید کمکش کنیم الان میره تو جنگل ممکنه گم بشه بیاین بریم
جین : منم میام
هانا : نه جین اگه تورو ببینه بد تر میشه بزار ما پیداش میکنیم همه چیو براش توضیح میدیم
جین : باشه
تهیونگ : اخرش فهمید
جیمین : همه اینا زیر یر یونسوعه
کوک : اره یا اون یا ادماش بهش گفتن😑
نامجون : حالا میخوای چیکار کنی جین
شوگا : من که میگم بیخیال شو
پسرا : شوگاااا
شوگا : چتونه خب معلمه دیگه بر نمیگرده 😐
هوپی : انقدر انرژی منفی نده
جین : باید یه کاری بکنم
نامجون : اون هنوز فکر میکنه که تو یا یونسویی باید بهش بگی نه
داستان : از زبون دخترا
کاترین : جینااااااا کجایی
مارلی : جینا خواهشا برگرد
سارا سیرن : اینطوری نمیشه لاید پخش بشیم
آزوسا : منو هانا باهم
کاترین : منو سیرن هم باهم
سارا : پس منو مارلیم باهم میریم
سیرن : دیدم زیر یه درخت نشسته داره با خودش حرف میزنه
سیرن : کاترین بیا اینجا
کاترین : بچه ها پیداش کردیم
جینا : اینجا چیکار میکنین
سیرن : ما دوستمونو تنها نمیزاریم
سارا : جینا تک متوجه نیستی جین دیگه با یونسو نیست
جینا : چه باشه چه نباشه من دیگه نمیخوام باهاش حرف بزنم
آزوسا : جینا : یکم اروم باش بیا بریم به اتاق یکم استراحت کن بعد حرف میزنیم
جینا : باش
لایک و کامنت فراموش نشه
۱۹.۲k
۱۹ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.