ترش و شیرین پارت ۱۸
هیا: چشم ( با خنده )
کوک : جوآ منم یه بچه مثل این می خوام
هیا : ارباب من بچم
ته : اره
هیا : ولی من ۲۵ سالمه ( با اخم کیوت )
جوآ : من بچه نمی خوام
کوک : چرا
جوآ : چون رومخن
کوک : اما
ته : کوک ساکت باش خب بچه نمی خواد
هیا : خانم دوست ارباب بچه ها خوشگلن و ناز چرا بچه نمی خواید
جوآ : چون بچه ها رو مخن فهمیدید یا حالیتون کنم
هیا : چرا سرم داد می زنی تو رو مخی ( با بغض)
ته : هیا نگفتم درست صحبت کن
که دستشو گذاشت رو چشماش و از اتاق رفت بیرون
جوآ : ولی خودمونیما هیچکس نمی دونه من حاملم
ته و کوک : چییییییی
جوآ : من حاملم
کوک : وایییییییییییی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی
جوآ : کمک خودتم بوده
ته : من رفتم دنبال هیا
جوآ : برو برو دنبال اون دختره ی لوس
ته : کوک با زنت برو تو حال بشین
ته : آجوماااااااااااااااااااا
آجوما : بله ارباب
ته : یه چیزی برا کوک و جوآ ببر
آجوما : چشم
ویوی هیا
بعد حرف خانم دوست ارباب ناراحت شدم و رفتم تو اتاق خودم یکم گریه می کردم و تا ارباب اومد ساکت شدم ارباب به آرومی در اتاق روقفل
ته : حالت خوبه
هیا : ب ب بله ارباب
که روم خ.ی.م.ه زد
هیا : ارباب خوبید
ته : اره ولی با لبای تو بهترم میشم
هیا : ارباب زده به سرتون
ته : نه از همیشه بهترم
که منو بوسید و هر کار می کردم لبامو ول نمی کرد
۲۰ مین بعد
اربابو هل دادم و گفت
ته : عههه هیا خانم به به به به
هیا : اما
ته : اما نداره نکنه دلت بیشتر می خواد
هیا : نه نه نه نه نه
ته : اوکی بیشترش میکنم
که دو باره بوسیدم این بار ۴۰ مین شد
که یهو
گایز ببخشید نبودم اگه پیجی دارید که فیک می نویسه بهم معرفی کنید
کوک : جوآ منم یه بچه مثل این می خوام
هیا : ارباب من بچم
ته : اره
هیا : ولی من ۲۵ سالمه ( با اخم کیوت )
جوآ : من بچه نمی خوام
کوک : چرا
جوآ : چون رومخن
کوک : اما
ته : کوک ساکت باش خب بچه نمی خواد
هیا : خانم دوست ارباب بچه ها خوشگلن و ناز چرا بچه نمی خواید
جوآ : چون بچه ها رو مخن فهمیدید یا حالیتون کنم
هیا : چرا سرم داد می زنی تو رو مخی ( با بغض)
ته : هیا نگفتم درست صحبت کن
که دستشو گذاشت رو چشماش و از اتاق رفت بیرون
جوآ : ولی خودمونیما هیچکس نمی دونه من حاملم
ته و کوک : چییییییی
جوآ : من حاملم
کوک : وایییییییییییی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی مرسی
جوآ : کمک خودتم بوده
ته : من رفتم دنبال هیا
جوآ : برو برو دنبال اون دختره ی لوس
ته : کوک با زنت برو تو حال بشین
ته : آجوماااااااااااااااااااا
آجوما : بله ارباب
ته : یه چیزی برا کوک و جوآ ببر
آجوما : چشم
ویوی هیا
بعد حرف خانم دوست ارباب ناراحت شدم و رفتم تو اتاق خودم یکم گریه می کردم و تا ارباب اومد ساکت شدم ارباب به آرومی در اتاق روقفل
ته : حالت خوبه
هیا : ب ب بله ارباب
که روم خ.ی.م.ه زد
هیا : ارباب خوبید
ته : اره ولی با لبای تو بهترم میشم
هیا : ارباب زده به سرتون
ته : نه از همیشه بهترم
که منو بوسید و هر کار می کردم لبامو ول نمی کرد
۲۰ مین بعد
اربابو هل دادم و گفت
ته : عههه هیا خانم به به به به
هیا : اما
ته : اما نداره نکنه دلت بیشتر می خواد
هیا : نه نه نه نه نه
ته : اوکی بیشترش میکنم
که دو باره بوسیدم این بار ۴۰ مین شد
که یهو
گایز ببخشید نبودم اگه پیجی دارید که فیک می نویسه بهم معرفی کنید
۸.۱k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.