فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 6

(مکالمه سومی و پدر خوندش👇)
+: الو بابا سلام چطوری؟
~: سلام دخترم خوبم تو چطوری؟
+: منم عالیم... عالی
~: میبینم که کیفت کوکه... چیشده شیطون اینقدر خوشحالی؟
+: بابا بلاخره قراره ساعت 6 برم رییس باند رو ببینم و دستیار کیم نامجون بشم همون مشاره رییس باند
~: افرین، باریکلا دست مریزاد همین جوری پیش بری یه سه ماه دیگه اون باند مافیایی به تاریخ میپیوندند
+: وای اره بابا این نتیجه زحمت های خودم و تو هست
~: بیشتر خودت زحمت کشیدی و کلی تمرین کردی برای این مأموریت ... حالا گوشیت رو حک نکنن!!! حواست هست؟
+: اره بابا چی فکر کردی با یه گوشی دیگه که سیم کارتش رو اصلا نمیشه حکش کردم کار میکنم گوشی خودم که اصلا جایی نمیبرمش
~: بزنم به تخته فکر همه جاش رو کرده بودی بلا!😁
+: اره دیگه ما اینیم، خب بابا کاری نداری؟
~: نه دخترم برو ببینم چی میکنی
+: اهان راستی شاید یه مدت نسبتا طولانی نمیتونم بهت زنگ بزنم چون دیگه زیر نظر اونا هستم
~: اره دخترم متوجه هستم تو فقط رو کارت تمرکز کن نگران هیچی نباش
+: خب بابا خدافظ
~: خدافظ
(پایان مکالمه)

㋛🄴🄽🄳㋛