سناریو سایه شب پارت ۵ The shadow of night
سیییلام 🫂🎀
خوفییید؟
ساعت یک شب دارم پارت میدم😂
بریم بشروعیم =>
🥐____________________________________________🥐
ویو راوی :
خب ، باید بگم که مایکی ژون ریده بود😐💔اونم بدجور😐😐
دیشب به قصد معرفی گنگ به ا/ت ، به بدبخت آدرس معبد رو داد و وقتی ا/ت رسید دستشو گرفت و آوردش بالا
بعدش انگشت اشاره شو گرف سمت گنگ و گفت : این گنگ توکیو مانجی گنگه ! تووومان !
و بعدش همون انگشت رو سمت خودش گرفت و گفت: و این هم رئیس توکیو مانجی گنگه! ماییییکی !
ا/ت بدبخت درحال پردازش اطلاعات و تحلیل حرف های مایکی بود *
مایکی اندر ذهن : یا دورایاکی اعظم کنه ترسیدههه😬
و بعد ا/ت : اییییین فوقالعاده تریییین چیزی عهههه که تابحال می بینممممممم !
و برگان همه ریخت 🙂
ا/ت از شدت هیجان نمی تونست یه جا وایسه و شروع کرد به دویدن و بیرون دوید بعدش برگشت و گفت : یادت نره برام فرم آماده کنی ماییییکی کون و دوباره به سرعت نور می دوعه =|
بعله این از ماجرا دیشب بود=|
مایکی که پراش ریخته بود قرار میزاره فردا یه جلسه با بقیه داشته باشه
جلسه خونه مایکی*
دراکن: ریدی برادر بدجوری هم ریدی 🤦🏼♀️
تاکه میچی: حالا بعدش از دختره هم خوشت میاد اونوقت چطور میخوای بهش بگی که قلبش رو نشکونی و از خودت متنفرش نکنی ؟🤨
نگاه "ببند تاکه جان" بقیه به تاکه *
تاکه میچی : اوه ... فهمیدم
میتسویا درحالی که دستش رو گذاشته رو سرش : حالا واقعا میخوایم دختر عضو گنگ کنیم ؟
میتسویا : هی تاکه میچی نمی تونی به هینا چان زنگ بزنی کمک بگیری؟
تاکه میچی : میخوای زنگ بزنم و بگم میخوایم یه دختر رو عضو کنیم و نیاز به کمک داریم؟ 😐
اسمایلی : منطقیه
میتسویا : نه نمیشه
دراکن : ببین چطور ریدی که حتی نمی تونیم به کسی توضیحش بدیم🤦🏼♀️
میتسویا : راست میگه
اسمایلی : منطقیه
تاکه میچی : آرههه
په یان : هعی ... درست میگه
مایکی : عی بابا ... یه دو دیقه از ریدی ریدی بکشین بیرون ببینیم داریم چه گوهی میخوریم اه
اسمایلی : اینم منطقیه
تاکه میچی: مایکی کون چرا بهش زنگ نمی زنی بگی؟
مایکی : انتظار داری چی بگم ؟
تاکه میچی: اوم ... نمیدونم... مثلا لباس گنگ دخترونه نداریم [😐]
نگاه "واتا فاز " بقیه به تاکه *
تاکه میچی: آه... اوکی
دراکن : آم ... میگم تاکه یه بخشیو درست میگه چرا به دختره زنگ نمی زنی؟ اصن شاید یه چیزایی رو بلده؟
مایکی : ایییی خیداااا ... باوشه😑
زنگ زدن *
ا/ت گوشی رو بر میداره*
ا/ت : موشی موشی
مایکی : سلام ا/ت چان
ا/ت : سلام مایکی کون
مایکی : اوم ... وقت داری ا/ت چان؟
ا/ت: البتهههه !
مایکی : من م_میخواستم در مورد دیشب باهات صحبت کنم
ا/ت: خب عالیه 😊 فقط قبلش مایکی کون...
مایکی : اوه لطفا منو مایکی صدام کن😊
ا/ت: پس تو هم ا/ت خالی صدام کن 😁
🥐______________________🥐
بقیه شو ویس اجازه نمیدهههه
ممنونم که خوندین =>
خوفییید؟
ساعت یک شب دارم پارت میدم😂
بریم بشروعیم =>
🥐____________________________________________🥐
ویو راوی :
خب ، باید بگم که مایکی ژون ریده بود😐💔اونم بدجور😐😐
دیشب به قصد معرفی گنگ به ا/ت ، به بدبخت آدرس معبد رو داد و وقتی ا/ت رسید دستشو گرفت و آوردش بالا
بعدش انگشت اشاره شو گرف سمت گنگ و گفت : این گنگ توکیو مانجی گنگه ! تووومان !
و بعدش همون انگشت رو سمت خودش گرفت و گفت: و این هم رئیس توکیو مانجی گنگه! ماییییکی !
ا/ت بدبخت درحال پردازش اطلاعات و تحلیل حرف های مایکی بود *
مایکی اندر ذهن : یا دورایاکی اعظم کنه ترسیدههه😬
و بعد ا/ت : اییییین فوقالعاده تریییین چیزی عهههه که تابحال می بینممممممم !
و برگان همه ریخت 🙂
ا/ت از شدت هیجان نمی تونست یه جا وایسه و شروع کرد به دویدن و بیرون دوید بعدش برگشت و گفت : یادت نره برام فرم آماده کنی ماییییکی کون و دوباره به سرعت نور می دوعه =|
بعله این از ماجرا دیشب بود=|
مایکی که پراش ریخته بود قرار میزاره فردا یه جلسه با بقیه داشته باشه
جلسه خونه مایکی*
دراکن: ریدی برادر بدجوری هم ریدی 🤦🏼♀️
تاکه میچی: حالا بعدش از دختره هم خوشت میاد اونوقت چطور میخوای بهش بگی که قلبش رو نشکونی و از خودت متنفرش نکنی ؟🤨
نگاه "ببند تاکه جان" بقیه به تاکه *
تاکه میچی : اوه ... فهمیدم
میتسویا درحالی که دستش رو گذاشته رو سرش : حالا واقعا میخوایم دختر عضو گنگ کنیم ؟
میتسویا : هی تاکه میچی نمی تونی به هینا چان زنگ بزنی کمک بگیری؟
تاکه میچی : میخوای زنگ بزنم و بگم میخوایم یه دختر رو عضو کنیم و نیاز به کمک داریم؟ 😐
اسمایلی : منطقیه
میتسویا : نه نمیشه
دراکن : ببین چطور ریدی که حتی نمی تونیم به کسی توضیحش بدیم🤦🏼♀️
میتسویا : راست میگه
اسمایلی : منطقیه
تاکه میچی : آرههه
په یان : هعی ... درست میگه
مایکی : عی بابا ... یه دو دیقه از ریدی ریدی بکشین بیرون ببینیم داریم چه گوهی میخوریم اه
اسمایلی : اینم منطقیه
تاکه میچی: مایکی کون چرا بهش زنگ نمی زنی بگی؟
مایکی : انتظار داری چی بگم ؟
تاکه میچی: اوم ... نمیدونم... مثلا لباس گنگ دخترونه نداریم [😐]
نگاه "واتا فاز " بقیه به تاکه *
تاکه میچی: آه... اوکی
دراکن : آم ... میگم تاکه یه بخشیو درست میگه چرا به دختره زنگ نمی زنی؟ اصن شاید یه چیزایی رو بلده؟
مایکی : ایییی خیداااا ... باوشه😑
زنگ زدن *
ا/ت گوشی رو بر میداره*
ا/ت : موشی موشی
مایکی : سلام ا/ت چان
ا/ت : سلام مایکی کون
مایکی : اوم ... وقت داری ا/ت چان؟
ا/ت: البتهههه !
مایکی : من م_میخواستم در مورد دیشب باهات صحبت کنم
ا/ت: خب عالیه 😊 فقط قبلش مایکی کون...
مایکی : اوه لطفا منو مایکی صدام کن😊
ا/ت: پس تو هم ا/ت خالی صدام کن 😁
🥐______________________🥐
بقیه شو ویس اجازه نمیدهههه
ممنونم که خوندین =>
۶.۵k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.