یین و یانگ (پارت ۲۶)
معلم گفت : اول از همه میز و چتر های دیشب رو جمع کنین . بعد وسایلتون رو از چادرها بیارین بیرون و چادرهارو جمع کنین . زود باشین . ***وای خدا ، مردم انقدر کار کردم . میز ت چتر دیشب و چادر و وسایل هارو جمع کردیم ، جامون رو تمیز کردیم ، و تازه به گروه های دیگه هم کمک کردیم . دیگه جونی برام نمونده . وقتی کل اردوگاه رو جمع کردیم ، منتظر نشستیم تا اتوبوس بیاد . کم کم اتوبوس از دور پیدا شد . این بار سویون از اول تا آخر خودشو به من چسبوند تا دوایل نتونه جاشو بگیره . توی اتوبوس نشستیم و اتوبوس شروع به حرکت کرد . این بار همه داشتن در مورد خاطرات و اتفاقاتی که پیش اومد صحبت می کردن . همه دوستای جدید پیدا کرده بودن ، از جمله من و سویون . نگاهی به جوهیون و جوکیونگ انداختم که صندلی جلومون بودن . داشتن سر خوراکی دعوا می کردن . من و سویون عکس ها رو نگاه می کردیم و در موردشون حرف می زدیم .*** وقتی رسیدیم سئول بارون داشت می بارید . خانواده های کل بچه ها منتظرشون بودن و رو به اتوبوس دست تکون می دادن .خب...همه به جز من . هیچکس منتظر من نبود چون من خونواده ای نداشتم. یهو سویون شروع کرد به دست تکون دادن . سویون گفت: نگاه کن ، اونا پدر مادرمن . مامانم پالتوی قهوه ای پوشیده و بابام هم یه پیرهن سرمه ای . اونجا وایسادن . به جایی که دستای سویون اشاره می کردن، نگاه کردم . پدر و مادرش رو دیدم . لبخند می زدم و صورت مهربونی داشتن . از چیزی که فکر می کردم جوون ترن . کنار در مدرسه در حالی که زیر یه چتر وایساده بودن ، منتظر سویون بودن . سویون با مادرش مو نمی زد . از اتوبوس پیاده شدیم. سویون منو با خودش کشید و گفت : باید تو رو به مامان بابام معرفی کنم . دوید به سمت پدر و مادرش و روبروشون وایساد . مامان سویون گفت : دخترم ! سویون رو کشید زیر چتر و بغلش کرد . باباش هم بغلش کرد . مادر سویون یه چتر داد دستش و گفت : بیا ، چترت رو واست آوردم . سویون فوری چتر رو باز کرد و منو کشید زیرش تا بیشتر از این خیس نشم . گلوشو صاف کرد گفت : مامان ، بابا ، ایشون ا/ت دوست من هستن .
مامان باباش انگار که تازه متوجه من شده باشن نگاهی بهم انداختن . مامان سویون یهو اومد سمتم و گفت ...
#فیک_بی_تی_اس
#jungkookweloveyou
#jungkook
مامان باباش انگار که تازه متوجه من شده باشن نگاهی بهم انداختن . مامان سویون یهو اومد سمتم و گفت ...
#فیک_بی_تی_اس
#jungkookweloveyou
#jungkook
۶.۶k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.