MUTED SOUND (صدای خاموش)
P¹²
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
آروم بوسیدش. کم کم کام های ریز و کوتاه به کام های بزرگ و عمیق تبدیل شدن و اون قصد داشت طوری ببوستش که دختر متوجه تفاوت این بوسه با بوسه های قبل با اشخاص دیگه بشه؛ انگار اولین بوسه شون رو با اولین کسی که ملاقات کرده ان و معشوقه حقیقیشون هست تجربه میکنند!!
لب بالای دختر و به دندون گرفت و مکید. صدای بوسه های عاشقانه اشون ملودی جذابی به سکوت تنهای اتاق داده بود و تلنگر شیرینی به وجود آورده بود.
لحظه ای متوقف شد و بوسه رو متوقف کرد
- اگه بدونی چقدر نسخ چشیدن این لبا بودم
و دوباره بدون معطلی بوسه های آتشین مزاجشون و از سر گرفتن. با شدت بیشتری همدیگه رو میبوسیدن و جالب بود که یونای ترسیده دیگه مخالفت و مقاومتی از خودش نشون نمیداد و همراهی میکرد. حالا هردو همدیگه رو می طلبیدن، به هم نیاز داشتن، حالا مغز هاشون رو خاموش کرده و قلب هاشون و روشن گذاشته بودن و هیچکدوم هم از این اوضاع ناراضی نبود یا اعتراضی نداشت!
تهیونگ وقتی حالت متفاوت چشم های دختر و درک کرد و فهمید چقدر برای همدیگه مشتاقن دخترش و از روی کاناپه بلند و بغل کرد تا به اتاقش ببره. یونا پاهاش و از پشت دور کمر تهیونگ قفل کرد و دستش و پشت گوشش برد و بوسه رو شروع کرد و اجازه نداد بین بوسه هاشون فاصله زیادی بیوفته.
دستش و روی بوت های دختر محکم کرد تا لیز نخوره و نیوفته و از پله ها بالا رفت و وارد اتاقش شد و در و قفل کرد. دختر و روی تخت گذاشت و روش خیز برداشت. اینبار با شدت بیشتری بوسه رو ادامه داد. طوری که پوست لب دختر و از جا می کنده و ملتهب میکرد
+ اههههه تهیونگ
- دست خودم نیست یونا، بوی خیلی خوبی میدی و اصلا نمیشه از طعم شیرین تنت دست کشید.. تو منو سست میکنی دختر
بوسه آبداری از لب هاش گرفت و دست های بزرگش و دور پهلوی دختر گذاشت و خودشو توی پایین تنه دختر جا داد. سرش و آروم پایین برد و اغواگر لبه دامن دختر و به دندون کشید. این کارش به یونا میفهموند تهیونگ بیشتر از این میخواد و طاقتش دیگه طاق شده. گونه های دختر مثل گل رز سرخ سرخ شده بود و با ترس و تردید گفت
+ هانول و سیون چی؟ اگه بیدارشن و مارو تو این وضعیت ببینن چی!؟
- خونه نیستن
تهیونگ بهانه دختر و قاطعانه رد کرده بود ولی یونا همچنان نگران بود و ترسیده!
+ م.من میترسم تهیونگ.. این کارمون درست نیست، درضمن.. این اولین بار منه!
لبخند پهن و مهربانی روی صورتش نشست. دست نوازشی روی موهاش کشید و با اطمینان بهش گفت
- یه بارم که شده بهم اعتماد داشته باش یونا.. قول میدم پشیمونت نکنم
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
آروم بوسیدش. کم کم کام های ریز و کوتاه به کام های بزرگ و عمیق تبدیل شدن و اون قصد داشت طوری ببوستش که دختر متوجه تفاوت این بوسه با بوسه های قبل با اشخاص دیگه بشه؛ انگار اولین بوسه شون رو با اولین کسی که ملاقات کرده ان و معشوقه حقیقیشون هست تجربه میکنند!!
لب بالای دختر و به دندون گرفت و مکید. صدای بوسه های عاشقانه اشون ملودی جذابی به سکوت تنهای اتاق داده بود و تلنگر شیرینی به وجود آورده بود.
لحظه ای متوقف شد و بوسه رو متوقف کرد
- اگه بدونی چقدر نسخ چشیدن این لبا بودم
و دوباره بدون معطلی بوسه های آتشین مزاجشون و از سر گرفتن. با شدت بیشتری همدیگه رو میبوسیدن و جالب بود که یونای ترسیده دیگه مخالفت و مقاومتی از خودش نشون نمیداد و همراهی میکرد. حالا هردو همدیگه رو می طلبیدن، به هم نیاز داشتن، حالا مغز هاشون رو خاموش کرده و قلب هاشون و روشن گذاشته بودن و هیچکدوم هم از این اوضاع ناراضی نبود یا اعتراضی نداشت!
تهیونگ وقتی حالت متفاوت چشم های دختر و درک کرد و فهمید چقدر برای همدیگه مشتاقن دخترش و از روی کاناپه بلند و بغل کرد تا به اتاقش ببره. یونا پاهاش و از پشت دور کمر تهیونگ قفل کرد و دستش و پشت گوشش برد و بوسه رو شروع کرد و اجازه نداد بین بوسه هاشون فاصله زیادی بیوفته.
دستش و روی بوت های دختر محکم کرد تا لیز نخوره و نیوفته و از پله ها بالا رفت و وارد اتاقش شد و در و قفل کرد. دختر و روی تخت گذاشت و روش خیز برداشت. اینبار با شدت بیشتری بوسه رو ادامه داد. طوری که پوست لب دختر و از جا می کنده و ملتهب میکرد
+ اههههه تهیونگ
- دست خودم نیست یونا، بوی خیلی خوبی میدی و اصلا نمیشه از طعم شیرین تنت دست کشید.. تو منو سست میکنی دختر
بوسه آبداری از لب هاش گرفت و دست های بزرگش و دور پهلوی دختر گذاشت و خودشو توی پایین تنه دختر جا داد. سرش و آروم پایین برد و اغواگر لبه دامن دختر و به دندون کشید. این کارش به یونا میفهموند تهیونگ بیشتر از این میخواد و طاقتش دیگه طاق شده. گونه های دختر مثل گل رز سرخ سرخ شده بود و با ترس و تردید گفت
+ هانول و سیون چی؟ اگه بیدارشن و مارو تو این وضعیت ببینن چی!؟
- خونه نیستن
تهیونگ بهانه دختر و قاطعانه رد کرده بود ولی یونا همچنان نگران بود و ترسیده!
+ م.من میترسم تهیونگ.. این کارمون درست نیست، درضمن.. این اولین بار منه!
لبخند پهن و مهربانی روی صورتش نشست. دست نوازشی روی موهاش کشید و با اطمینان بهش گفت
- یه بارم که شده بهم اعتماد داشته باش یونا.. قول میدم پشیمونت نکنم
۱۱.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.