★تکپارتی جیمین★
★تکپارتی جیمین★
ادامه:
جیمین از حرف یون سوک ناراحت شد.....با خودش فکر کرد که یعنی واقعا تقصیر خودشه؟
ات: گریه نکن دخترم....اشکالی نداره🥺
بچه رو میندازی و به زندگیت ادامه میدی....گریه نکن😭
یون سوک: "در حال اشک ریختن خیلی زیاد"
جیمین اومد نزدیک تخت یون سوک و گفت:
جیمین: منو ببخش دخترم....تو راست میگی.....همش تقصیر منه....من باید بیشتر بهت اهمیت میدادم😢
قول میدم....از این به بعد بابای خوبی واست بشم.....اگه....بابای خوبی باشم منو میبخشی؟
یون سوک: اما تو هیچوقت سر قولت نمیمونی😢
جیمین: نه...ایندفعه قولم واقعیه
یون سوک: ب..باشه...بابای🥺😢
بعد از اون بچهای که تو شکم یون سوک بود رو سقط کردند و سئوجون هم به جرم تجاوز انداختند زندان
جیمین هم بابای مهربون تری شد
هم واسه یون جئونگ و هم واسه یون سوک❤️
ببخشید اگه بد شد
اسمات ننوشتم اما درخواستیش اینطوری بود نوشتم دیگه
ادامه:
جیمین از حرف یون سوک ناراحت شد.....با خودش فکر کرد که یعنی واقعا تقصیر خودشه؟
ات: گریه نکن دخترم....اشکالی نداره🥺
بچه رو میندازی و به زندگیت ادامه میدی....گریه نکن😭
یون سوک: "در حال اشک ریختن خیلی زیاد"
جیمین اومد نزدیک تخت یون سوک و گفت:
جیمین: منو ببخش دخترم....تو راست میگی.....همش تقصیر منه....من باید بیشتر بهت اهمیت میدادم😢
قول میدم....از این به بعد بابای خوبی واست بشم.....اگه....بابای خوبی باشم منو میبخشی؟
یون سوک: اما تو هیچوقت سر قولت نمیمونی😢
جیمین: نه...ایندفعه قولم واقعیه
یون سوک: ب..باشه...بابای🥺😢
بعد از اون بچهای که تو شکم یون سوک بود رو سقط کردند و سئوجون هم به جرم تجاوز انداختند زندان
جیمین هم بابای مهربون تری شد
هم واسه یون جئونگ و هم واسه یون سوک❤️
ببخشید اگه بد شد
اسمات ننوشتم اما درخواستیش اینطوری بود نوشتم دیگه
۱۵.۳k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.