تو تنها قربانی منی
بهار سال 2024 سئول،هتل جی دبلیو ماریوت، سالن برگذاری مراسمات
درحالی که به موسیقی ملایم گوش سپرده بود جرعه جرعه شرابش رو مینوشید و به این فکر میکرد که آدم های وسط پیست درون ذهنشون چه خیالاتی رو میپرورونن؟! درون تفکراتش مدفون شده بود که با شنیدن صدای آرومی از اتاق پر از تفکر ذهنش بیرون کشیده شد
&جوری که به پیست زل زدی نشان میده که شاید دلت می خواد اون وسط باشی
_همچین علاقه ای ندارم
& مطمئنم در اعماق ذهنت،شاید چندباری به این موضوع فکر کردی
_افکار من خیلی بزرگ تر از ایناست جناب شیم، بجای اینکه وسط اون پیست درحال رقص باشم و به احساسات پوچ یک زن گوش بدم ترجیح میدم پای صحبتای رئیس پلیسی که الان به فرماندار تبدیل شده بشینم
& احساسات همیشه پوچ نیستن مرد جوان
پیرمرد روی صندلی رو به روی پسر نشست، بعد از نوشیدن تمام شرابش گیلاس رو روی میز قرار داد
_ما دیدگاه های متفاوتی داریم جناب شیم، احساسات برای یک کاراگاه نقش یک سم خیلی قوی رو داره
& و چرا این فکر رو میکنی؟!
-اتفاقی که برای کانگ افتاد رو فراموش کردین؟
& همه خانم ها..
اجازه نداد صحبتش رو تموم کنه
~اگه می خواید بگید همه زن های جهان بد نیستن، لطفا این مکالمه رو ادامه ندیم، من ترجیح میدم توی یک تشت اسید غلت بزنم تا اینکه فقط با چندتا اشاره و چند کلمه حرف از طرف یک زن زندگیمو به نابودی بکشونم، مرد های بزرگ همیشه به دست زن های باهوش از بین میرن
& من خانم ها رو خیلی بهتر از تو بلدم مینهو همینطور که تاریخ رو بهتر از تو میدونم
خواست چیزی بگه که با شنیدن صدای فرماندار فقط با خودش زمزمه کرد
_من آدم هارو به دور از کلیشه های جنسیتی میشناسم!
= آقای شیم از دیدنت خوشحالم، همینطور تو مینهوی جوان
_تبریک میگم جناب فرماندار، شما واقعا لایق این مقام بودید
=ممنونم مینهو
با پخش شدن صدای بلند اما زیبای پیانو در فضای سالن همه به سمت صحنه برگشتن، یک پسر با موهای خرمایی پشت پیانو نشسته بود و با دقت و تمرکز کلید های پیانو رو می فشرد. بعد از پایان آوای زیبای پیانو، فرماندار نوازنده جوان رو صدا زد
=عالی بود جیسونگ عزیز، خب آشناتون کنم، جناب شیم، مینهو دکتر هان جیسونگ و جیسونگ، کاراگاه مینهو و آقای شیم مدیر عامل شرکت شیم
جیسونگ بعد از دست دادن با آقای شیم روش رو به مینهو کرد و دستش رو به سمتش دراز کرد، پسر دستش رو میون دست هاش گرفت و آروم فشرد
_ تا به حال افتخار آشنایی باهاتون رو نداشتم
=جیسونگ همین امروز صبح از آمریکا برگشته، اونجا تحصیل میکرد
_پس برگشتنتون به کشور رو تبریک میگم آقای هان
- خیلی ممنونم کاراگاه
درحالی که به موسیقی ملایم گوش سپرده بود جرعه جرعه شرابش رو مینوشید و به این فکر میکرد که آدم های وسط پیست درون ذهنشون چه خیالاتی رو میپرورونن؟! درون تفکراتش مدفون شده بود که با شنیدن صدای آرومی از اتاق پر از تفکر ذهنش بیرون کشیده شد
&جوری که به پیست زل زدی نشان میده که شاید دلت می خواد اون وسط باشی
_همچین علاقه ای ندارم
& مطمئنم در اعماق ذهنت،شاید چندباری به این موضوع فکر کردی
_افکار من خیلی بزرگ تر از ایناست جناب شیم، بجای اینکه وسط اون پیست درحال رقص باشم و به احساسات پوچ یک زن گوش بدم ترجیح میدم پای صحبتای رئیس پلیسی که الان به فرماندار تبدیل شده بشینم
& احساسات همیشه پوچ نیستن مرد جوان
پیرمرد روی صندلی رو به روی پسر نشست، بعد از نوشیدن تمام شرابش گیلاس رو روی میز قرار داد
_ما دیدگاه های متفاوتی داریم جناب شیم، احساسات برای یک کاراگاه نقش یک سم خیلی قوی رو داره
& و چرا این فکر رو میکنی؟!
-اتفاقی که برای کانگ افتاد رو فراموش کردین؟
& همه خانم ها..
اجازه نداد صحبتش رو تموم کنه
~اگه می خواید بگید همه زن های جهان بد نیستن، لطفا این مکالمه رو ادامه ندیم، من ترجیح میدم توی یک تشت اسید غلت بزنم تا اینکه فقط با چندتا اشاره و چند کلمه حرف از طرف یک زن زندگیمو به نابودی بکشونم، مرد های بزرگ همیشه به دست زن های باهوش از بین میرن
& من خانم ها رو خیلی بهتر از تو بلدم مینهو همینطور که تاریخ رو بهتر از تو میدونم
خواست چیزی بگه که با شنیدن صدای فرماندار فقط با خودش زمزمه کرد
_من آدم هارو به دور از کلیشه های جنسیتی میشناسم!
= آقای شیم از دیدنت خوشحالم، همینطور تو مینهوی جوان
_تبریک میگم جناب فرماندار، شما واقعا لایق این مقام بودید
=ممنونم مینهو
با پخش شدن صدای بلند اما زیبای پیانو در فضای سالن همه به سمت صحنه برگشتن، یک پسر با موهای خرمایی پشت پیانو نشسته بود و با دقت و تمرکز کلید های پیانو رو می فشرد. بعد از پایان آوای زیبای پیانو، فرماندار نوازنده جوان رو صدا زد
=عالی بود جیسونگ عزیز، خب آشناتون کنم، جناب شیم، مینهو دکتر هان جیسونگ و جیسونگ، کاراگاه مینهو و آقای شیم مدیر عامل شرکت شیم
جیسونگ بعد از دست دادن با آقای شیم روش رو به مینهو کرد و دستش رو به سمتش دراز کرد، پسر دستش رو میون دست هاش گرفت و آروم فشرد
_ تا به حال افتخار آشنایی باهاتون رو نداشتم
=جیسونگ همین امروز صبح از آمریکا برگشته، اونجا تحصیل میکرد
_پس برگشتنتون به کشور رو تبریک میگم آقای هان
- خیلی ممنونم کاراگاه
۱۲.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.