(پارت 19) .I wish I never saw it
بچه ها یه توضیح بدم دو پارت قبلی پارت 19 اشتباه گذاشتم الان اینو بخونین بعد پارت 20 دوباره بخونین😂💕
ت ا: چته اروم تر
جیمین: هیچی داشت میخندید
بلند شدم رفت رو تخت دراز کشیدم با بالا پایین شدن تخت فهمیدم اومد روتخت یه لحظه انگار کسی دستشو گذاشت رو کمرم چشمامو اروم باز کردم
فهمیدم خودشه هیچ کاری نکردم کشیدم سمت خودش وقتی منو کامل کشید پلو خودش بعد چند
ثانیه با همون حالتم رفتم سره جام چند دقیقه بعد
دوباره دستشو دور کمرم حلقه کردو منو کشید سمت خودش بازم رفتم سره جام بازم دستشو مثل پیچک گل دورم پیچید کشیدم به سمت خودش، تکونی به خودم دادم حلقه دستش محکم تر شد هرچی دست پا میزدم سفت تر منو میگرفت از تقلا کردن خسته شدمو خوابیدم
چشمامو با نور افتاب باز کردم جیمین و دیدم خوابیده با این تفاوت من سرمو گذاشته بودم رو بازوش خوابیده
بودم سریع بلند شدم جیمین با خواب سبکی که داشت سریع چشماشو باز کرد بلند شدم رفتم تودستشوی صورتمو شستم رفتم پایین اجوما صبحونه اماده کرده بود
چند دقیقه بعد جیمین اومد پایین مثل همیشه کت
شلوار پوشیده بود اولین باری بود باهام سره میز صبحونه بودیم چون بیشتر وقتا جیمین صبح زود میرفت منم از خدام بود شروع کردیم به خوردن بعداینکه صبحونمون تموم شد جیمین رفت بیرون این
چند ساعتو کلی تو خونه در زدم تا زودتر شب بشه واقعا روزه کسل کننده ای بود بلخره شب شد شامو تو اتاق خوردم به ساعت نگاه کردم 11بود جیمین هنوذ نیامده بود رو تخت دراز کشیدم چشمامو بستم تو خوابو بیداری بودم احساس کردم دست کسی دورم حلقه شد دیگه چیزی نفهمیدم
صبح بیدار شدم جیمین نبود چند ساعته احساس کمر درد دارم فکر کردم به خاطره بد خوابیدنم بود توی اتاق بودم داشتم از بالکن بیرون نگاه میکردم احساس کردم لای پام خیس شده
سریع رفتم تو پد بهداشتی شورت رو برداشتم رفتم تو دست شوی شلوارمو کشیدم پایین اونقدری خون نریخته بود بعد انجام دادن کارم اومدم بیرون
دلم درد گرفته بود دردش کم بود توجهی نکردم رفتم پایین رو کاناپه نشستم بعد یک ساعت دلدرد کمر دردم شدید شده بود کوسن روی مبل سفت بغل کردم انقدر دردم زیاد بود اگه یه تکون میخوردم زمین گاز میزدم بدبختی این بود حتی اجوما هم نبود سعی کردم با
تلوزیون دیدن سرمو گرم کنم ولی انگار بد تر میشدم تلوزیونو خاموش کردم سکوت خونه برام خوب بود کوسن انقدر محکم گرفته بودم
ت ا: چته اروم تر
جیمین: هیچی داشت میخندید
بلند شدم رفت رو تخت دراز کشیدم با بالا پایین شدن تخت فهمیدم اومد روتخت یه لحظه انگار کسی دستشو گذاشت رو کمرم چشمامو اروم باز کردم
فهمیدم خودشه هیچ کاری نکردم کشیدم سمت خودش وقتی منو کامل کشید پلو خودش بعد چند
ثانیه با همون حالتم رفتم سره جام چند دقیقه بعد
دوباره دستشو دور کمرم حلقه کردو منو کشید سمت خودش بازم رفتم سره جام بازم دستشو مثل پیچک گل دورم پیچید کشیدم به سمت خودش، تکونی به خودم دادم حلقه دستش محکم تر شد هرچی دست پا میزدم سفت تر منو میگرفت از تقلا کردن خسته شدمو خوابیدم
چشمامو با نور افتاب باز کردم جیمین و دیدم خوابیده با این تفاوت من سرمو گذاشته بودم رو بازوش خوابیده
بودم سریع بلند شدم جیمین با خواب سبکی که داشت سریع چشماشو باز کرد بلند شدم رفتم تودستشوی صورتمو شستم رفتم پایین اجوما صبحونه اماده کرده بود
چند دقیقه بعد جیمین اومد پایین مثل همیشه کت
شلوار پوشیده بود اولین باری بود باهام سره میز صبحونه بودیم چون بیشتر وقتا جیمین صبح زود میرفت منم از خدام بود شروع کردیم به خوردن بعداینکه صبحونمون تموم شد جیمین رفت بیرون این
چند ساعتو کلی تو خونه در زدم تا زودتر شب بشه واقعا روزه کسل کننده ای بود بلخره شب شد شامو تو اتاق خوردم به ساعت نگاه کردم 11بود جیمین هنوذ نیامده بود رو تخت دراز کشیدم چشمامو بستم تو خوابو بیداری بودم احساس کردم دست کسی دورم حلقه شد دیگه چیزی نفهمیدم
صبح بیدار شدم جیمین نبود چند ساعته احساس کمر درد دارم فکر کردم به خاطره بد خوابیدنم بود توی اتاق بودم داشتم از بالکن بیرون نگاه میکردم احساس کردم لای پام خیس شده
سریع رفتم تو پد بهداشتی شورت رو برداشتم رفتم تو دست شوی شلوارمو کشیدم پایین اونقدری خون نریخته بود بعد انجام دادن کارم اومدم بیرون
دلم درد گرفته بود دردش کم بود توجهی نکردم رفتم پایین رو کاناپه نشستم بعد یک ساعت دلدرد کمر دردم شدید شده بود کوسن روی مبل سفت بغل کردم انقدر دردم زیاد بود اگه یه تکون میخوردم زمین گاز میزدم بدبختی این بود حتی اجوما هم نبود سعی کردم با
تلوزیون دیدن سرمو گرم کنم ولی انگار بد تر میشدم تلوزیونو خاموش کردم سکوت خونه برام خوب بود کوسن انقدر محکم گرفته بودم
۱۰۸.۹k
۲۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.