خون شیرین پارت هفتم فصل دوم
تهیونگ داشت با یه دختر عشق بازی میکرد
هانا: من عاشقش بودم...
تلو تلو میری رو صندلی میشینی و تا جیمین رو پیدا کنی یه چندتا میزنی به بدن مست بودی و گریه میکردی
که از حال میری
......
جیمین: هاناااااااااا هانااااااااااا
تو رو یپدا میکنه
بغلت میکنه و میبرتت تو اتاق های بار تا رو تخت بخوابی
یکم دیگه به هوش میای
جیمین: هاناااااااااا حالت خوبه؟
هانا: اون بهم خیانت کرد
جیمین : کی؟!
هانا: ت.. ه..یونگ
جیمین: میکشمش
هانا: نه نزار دستت به خونش الوده بشه
جیمین: تا میخوره میزنمش
هانا: ولش کن!
جیمین : پاشو کار داریم
نمیتونستی پاشی بغلت میکنه و میبرتت ماشین...میرسین خونه
جیمین: حاضر شو میریم پیش عمو
هانا: بابام؟!
جیمین:اره
یه لباس خوشگل میپوشونه بهت آرایشت میکنه موهاتو درست میکنه
می ری جلو اینه
هانا: ممنون خیلی خوشگل شدم
جیمین : از اول خوشگل بودی
میره و خودش هم خوشتیپ میکنه و میاد
یه راننده دیگه اومده بود میرین و سوار لیموزین میشین
تو راه
هانا: جیمین
جیمین: بعله؟
هانا: چرا باهام انقدر خوبی؟
جیمین:...
هانا: همممم؟!
جیمین: چون
جیمین:چون...
جیمین: چون تو تنها دختری بودی که با یه نگاه عاشقش شدم میخاستم مال من باشه ولی زور نمیکنم با هرکی خوشالی با اون باش
هانا: تو خیلی خوبی 💕
جیمین: ممنون
هانا: دوسم داری؟
جیمین: عاشقتم
هانا: نمیدونم چی بگم هنوز حسی واست ندارم ...
جیمین: تا تو خونه ی منی بهم علاقمند شدی باهام بمون اگه فک میکنی نمتونم خوشالت کنم برو پیش هرکی دوسش داری و خوشالت میکنه فقط خوشال باش... باشه؟! تو تنها دختری هستی که تا اخر عمرم عاشقش میمونم و میخوام خوشال باشی حتی اگه مال من نیستی
هانا: جیمینا... بغلش میکنی
تا حالا این حس رو نداشتی فکر میکردی کسی واقعا دوستت داره...
... ولی شاید این حس دروغ بود
که دیدی مچت اسم جیمین به لیا نزدیک تر میشه
هانا: یعنی چی؟!
...
ادامه پارت بعدی ❤😍
نظر فراموش نشه😘😘😘😘😘😘
هانا: من عاشقش بودم...
تلو تلو میری رو صندلی میشینی و تا جیمین رو پیدا کنی یه چندتا میزنی به بدن مست بودی و گریه میکردی
که از حال میری
......
جیمین: هاناااااااااا هانااااااااااا
تو رو یپدا میکنه
بغلت میکنه و میبرتت تو اتاق های بار تا رو تخت بخوابی
یکم دیگه به هوش میای
جیمین: هاناااااااااا حالت خوبه؟
هانا: اون بهم خیانت کرد
جیمین : کی؟!
هانا: ت.. ه..یونگ
جیمین: میکشمش
هانا: نه نزار دستت به خونش الوده بشه
جیمین: تا میخوره میزنمش
هانا: ولش کن!
جیمین : پاشو کار داریم
نمیتونستی پاشی بغلت میکنه و میبرتت ماشین...میرسین خونه
جیمین: حاضر شو میریم پیش عمو
هانا: بابام؟!
جیمین:اره
یه لباس خوشگل میپوشونه بهت آرایشت میکنه موهاتو درست میکنه
می ری جلو اینه
هانا: ممنون خیلی خوشگل شدم
جیمین : از اول خوشگل بودی
میره و خودش هم خوشتیپ میکنه و میاد
یه راننده دیگه اومده بود میرین و سوار لیموزین میشین
تو راه
هانا: جیمین
جیمین: بعله؟
هانا: چرا باهام انقدر خوبی؟
جیمین:...
هانا: همممم؟!
جیمین: چون
جیمین:چون...
جیمین: چون تو تنها دختری بودی که با یه نگاه عاشقش شدم میخاستم مال من باشه ولی زور نمیکنم با هرکی خوشالی با اون باش
هانا: تو خیلی خوبی 💕
جیمین: ممنون
هانا: دوسم داری؟
جیمین: عاشقتم
هانا: نمیدونم چی بگم هنوز حسی واست ندارم ...
جیمین: تا تو خونه ی منی بهم علاقمند شدی باهام بمون اگه فک میکنی نمتونم خوشالت کنم برو پیش هرکی دوسش داری و خوشالت میکنه فقط خوشال باش... باشه؟! تو تنها دختری هستی که تا اخر عمرم عاشقش میمونم و میخوام خوشال باشی حتی اگه مال من نیستی
هانا: جیمینا... بغلش میکنی
تا حالا این حس رو نداشتی فکر میکردی کسی واقعا دوستت داره...
... ولی شاید این حس دروغ بود
که دیدی مچت اسم جیمین به لیا نزدیک تر میشه
هانا: یعنی چی؟!
...
ادامه پارت بعدی ❤😍
نظر فراموش نشه😘😘😘😘😘😘
۱۱۲.۱k
۲۴ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.