(Part ¹)
خب خب اول سلاملیکم😁
بعدم نالاحتم از دستتون اصن حمایت نمیتنیداااا🤧🥺*اصن انگال نه الگال ادمینی داشتین*
بعدم عاره فیک جدید آوردیم براتون🙈😌
حمایت نباشه ادامه نمیدیم از همین الان نویسندمون اذیت نشه:)
𝐹𝑖𝑟𝑠𝑡 𝑝𝑎𝑟𝑡...
نم نم بارونی که به شیشه های ماشینا میزد شاید یکی از قشنگترین صحنه هایی بشه که بتونی تجربش کنی...اما اینجا یکی هست که اونقدری عجله داره که هرچیزی دور و برش باشه رو نادیده بگیره🙂
ضبط یه برنامه...اونم وقتی تلوزیون کره بخواد پخشش کنه...مخصوصا وقتی که قراره هر کسی توی اون برنامه هست، جزو سلبریتی های معروف باشه...واو...چطور یه آدم میتونه انقدر بیخیال باشه که خیلی با اعتماد به نفس موقع ضبط اولین قسمت همچین برنامه ای حدود 30 دقیقه دیر کنه؟ اینجا یکی داره نوبرشو در میاره😶
~~~
مدتی بعد
~~~
با بیشترین سرعتی که میتونست به شکل نامنظمی توی پارکینگ طبقاتی و شلوغ ساختمون مربوط به دیت اول پارک کرد و بعد از چنگ زدن به دسته کیفش و برداشتنش، بی توجه به کفشای پاشنه بلند مارکش شروع دویدن کرد...با ورود ناگهانیش به داخل رستوران بزرگ ایتالیایی، کارگردان هوفی کشید و طبق چیزی که بهش معروف بود شروع کرد به غر غر کردنای رو مخش🙂
~~~
بعد از تموم شدن اون غرغرای مسخره و بعدش تموم شدن میکاپش، گوشه ای نشست تا میکاپ بقیه ادیت بشه و موهای مجری رو درست کنن...روی یه صندلی نشسته بود و بی حوصله مشغول چک کردن گوشیش بود که ناگهان با صدای کشیده شدن صندلی کنارش سرش رو از گوشیش در آورد و خیره به اون تقریبا ددی کیتن جلوش نگاه کرد...یونگی با دیدن عکس العمل نسبتا ترسیده ات به خاطر اونهمه دقت توی داستان مورد علاقش لبخندی زد و بعد از تنظیم صندلی و نشستن روش، با همون لبخند چند ثانیه پیشش با غرور بحث رو شروع کرد...
(یونگی:-/ات:+)
-الحق که دونسنگ خودمی...خوشم اومد جواب کارگردان لیو انقد راحت دادی...آفرین کوشولو
للبخندی به لفظ ″کوشولو″ زد و با لبخند حق به جانبی طعنه زد:
+و الحق که تو هم اوپای مورد علاقه خودمی...به خودت رفتم
عرعرعرعرعر
من تا یه جای فیکو میدونم چجوریه ...خیلی خوبههههه داستانششششششش
اوناییم که با قلم نویسندمون اشنایی داشته باشن میدونن چقد لذت بخشه وقتی داری یه همچین چیزیو میخونی....اصن جدی انگار یه رمان دستته🤍
پس .
.
.
.
دیگه تکرار نکنمممم
بعدم بخاطر نزدیک شدن به ایام تعطیلات احتمال زود آپ شدنش هست البته بازم میگم اول بستگی به شماها داره بعدم شرایط ما🥺🤍
پس ملسی که دلک میتنین😚
*نمیدونم چرا امروز رفتم تو فاز اینطوری حرف زدن🤧😁*
#شوگا
#فیک
#سناریو
بعدم نالاحتم از دستتون اصن حمایت نمیتنیداااا🤧🥺*اصن انگال نه الگال ادمینی داشتین*
بعدم عاره فیک جدید آوردیم براتون🙈😌
حمایت نباشه ادامه نمیدیم از همین الان نویسندمون اذیت نشه:)
𝐹𝑖𝑟𝑠𝑡 𝑝𝑎𝑟𝑡...
نم نم بارونی که به شیشه های ماشینا میزد شاید یکی از قشنگترین صحنه هایی بشه که بتونی تجربش کنی...اما اینجا یکی هست که اونقدری عجله داره که هرچیزی دور و برش باشه رو نادیده بگیره🙂
ضبط یه برنامه...اونم وقتی تلوزیون کره بخواد پخشش کنه...مخصوصا وقتی که قراره هر کسی توی اون برنامه هست، جزو سلبریتی های معروف باشه...واو...چطور یه آدم میتونه انقدر بیخیال باشه که خیلی با اعتماد به نفس موقع ضبط اولین قسمت همچین برنامه ای حدود 30 دقیقه دیر کنه؟ اینجا یکی داره نوبرشو در میاره😶
~~~
مدتی بعد
~~~
با بیشترین سرعتی که میتونست به شکل نامنظمی توی پارکینگ طبقاتی و شلوغ ساختمون مربوط به دیت اول پارک کرد و بعد از چنگ زدن به دسته کیفش و برداشتنش، بی توجه به کفشای پاشنه بلند مارکش شروع دویدن کرد...با ورود ناگهانیش به داخل رستوران بزرگ ایتالیایی، کارگردان هوفی کشید و طبق چیزی که بهش معروف بود شروع کرد به غر غر کردنای رو مخش🙂
~~~
بعد از تموم شدن اون غرغرای مسخره و بعدش تموم شدن میکاپش، گوشه ای نشست تا میکاپ بقیه ادیت بشه و موهای مجری رو درست کنن...روی یه صندلی نشسته بود و بی حوصله مشغول چک کردن گوشیش بود که ناگهان با صدای کشیده شدن صندلی کنارش سرش رو از گوشیش در آورد و خیره به اون تقریبا ددی کیتن جلوش نگاه کرد...یونگی با دیدن عکس العمل نسبتا ترسیده ات به خاطر اونهمه دقت توی داستان مورد علاقش لبخندی زد و بعد از تنظیم صندلی و نشستن روش، با همون لبخند چند ثانیه پیشش با غرور بحث رو شروع کرد...
(یونگی:-/ات:+)
-الحق که دونسنگ خودمی...خوشم اومد جواب کارگردان لیو انقد راحت دادی...آفرین کوشولو
للبخندی به لفظ ″کوشولو″ زد و با لبخند حق به جانبی طعنه زد:
+و الحق که تو هم اوپای مورد علاقه خودمی...به خودت رفتم
عرعرعرعرعر
من تا یه جای فیکو میدونم چجوریه ...خیلی خوبههههه داستانششششششش
اوناییم که با قلم نویسندمون اشنایی داشته باشن میدونن چقد لذت بخشه وقتی داری یه همچین چیزیو میخونی....اصن جدی انگار یه رمان دستته🤍
پس .
.
.
.
دیگه تکرار نکنمممم
بعدم بخاطر نزدیک شدن به ایام تعطیلات احتمال زود آپ شدنش هست البته بازم میگم اول بستگی به شماها داره بعدم شرایط ما🥺🤍
پس ملسی که دلک میتنین😚
*نمیدونم چرا امروز رفتم تو فاز اینطوری حرف زدن🤧😁*
#شوگا
#فیک
#سناریو
۷.۵k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.