فصل دوم واشنات جونگ کوک
رسیدم خونه
" ا/ت "
مشغول غذا درست کردن سر گاز بودم که صدای در اومد . جونگ کوک : سلام عرض شد ا/ت : سلام خوش اومدی ، تهیونگ حالش خوبه ؟ جونگ کوک : آره نگران نباش ، یونا شی همسرش پیششه . ا/ت : اهومم خوبه
چاگیا ، غذا خوردی ؟ [اومد نزدیکت و از پشت بغلت کرد ] جونگ کوک : نه منتظر دستپخت خوشمزه شما بودم ( لبخند ) ا/ت : ( خنده)
جونگ کوک : چی درست میکنی ؟
ا/ت : کیمچی با رامن جونگ کوک : هه ( تعجب ) از کجا میدونستی امروز دلم ازینا میخواد ؟ ا/ت : منم نمیدونستم ( 😃 )
جونگ کوک : من میز رو میچینم .
۱ ساعت بعد
......
غذا خوردنمون تموم شد . جونگ کوک : من میزارم اینا رو ماشین ظرف شویی ا/ت : باشه
رفتم نشستم ، جونگ کوک هم اومد نشست .
ا/ت : بیا این فیلم جدیده رو ببینیم .
جونگ کوک : باشه
فیلم رو گذاشتم و با هم شروع به دیدنش کردیم تا صبح که خوابمون برد .
صبح=
بلند شدم دیدم رو کاناپه خوابیدم ،کوک نبود . حتما رفته بود بیمارستان
بلند شدم رفتم آشپز خونه دیدم يادداشت گذشته.
يادداشت جونگ کوک=
صبح بخیر عسلم . صبحونت رو بخور و اگه تونستی بیا بیمارستان گوچون . اینم آدرس ......
ا/ت : اوه عزیزم .
صبحونم رو خوردم و آماده شدم .
یه تاکسی گرفتم و رفتم بیمارستان
" ا/ت "
مشغول غذا درست کردن سر گاز بودم که صدای در اومد . جونگ کوک : سلام عرض شد ا/ت : سلام خوش اومدی ، تهیونگ حالش خوبه ؟ جونگ کوک : آره نگران نباش ، یونا شی همسرش پیششه . ا/ت : اهومم خوبه
چاگیا ، غذا خوردی ؟ [اومد نزدیکت و از پشت بغلت کرد ] جونگ کوک : نه منتظر دستپخت خوشمزه شما بودم ( لبخند ) ا/ت : ( خنده)
جونگ کوک : چی درست میکنی ؟
ا/ت : کیمچی با رامن جونگ کوک : هه ( تعجب ) از کجا میدونستی امروز دلم ازینا میخواد ؟ ا/ت : منم نمیدونستم ( 😃 )
جونگ کوک : من میز رو میچینم .
۱ ساعت بعد
......
غذا خوردنمون تموم شد . جونگ کوک : من میزارم اینا رو ماشین ظرف شویی ا/ت : باشه
رفتم نشستم ، جونگ کوک هم اومد نشست .
ا/ت : بیا این فیلم جدیده رو ببینیم .
جونگ کوک : باشه
فیلم رو گذاشتم و با هم شروع به دیدنش کردیم تا صبح که خوابمون برد .
صبح=
بلند شدم دیدم رو کاناپه خوابیدم ،کوک نبود . حتما رفته بود بیمارستان
بلند شدم رفتم آشپز خونه دیدم يادداشت گذشته.
يادداشت جونگ کوک=
صبح بخیر عسلم . صبحونت رو بخور و اگه تونستی بیا بیمارستان گوچون . اینم آدرس ......
ا/ت : اوه عزیزم .
صبحونم رو خوردم و آماده شدم .
یه تاکسی گرفتم و رفتم بیمارستان
۱۰۰.۳k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.