(پارت۱۱)
(پارت۱۱)
گفت
کوک: اگه این فندوق نبود شب سختی داشتی
ات: هی جلو بچم از این چیزا نگو
کوک: اوکی ببخشید
بعد کیک رو بریدن خوردن
بعد از همه تشکر کردن
چند سال بعد
ات: هی کوک به دخترت ی چیزی بگو
لیا: مامان ببلشید دیگه به لوازم آلایشت دشت نمیزنم ( کیوت)
ات لیا رو بغل کرد و گفت
ات: وای فدات شم اشکال نداره
کوک: خدا یا بین دوتا کیوت گیر کردم
لیا: مامان من داداش میخوام
کوک: ات نظرت چی 😈
ات: نهههه
کوک: دختر مون داداش میخواد نمیشه بهش نه بگیم
رفتن تو اتاق ( نماز جماعت بخونن)
کوک ات رو هول داد رو تخت و لباشو مکید بعد گدنشو کبود کرد اروم لباساشو در اورد و همین طو ر خودش بعد سینه های ات رو مکید و اون یکیشو توی دستش فشارمیداد
ات: احح ددی
کوک: هششش
بعد یکشو وارد ات کرد و تند تند تلمبه میزد
ات: اححح ددی تند تر
کوک: دوسش داری بیب
ات: معلومه دوسش دارم ددی
بعد کام شدن و کوک ات رو از پشت بغل کرد و دلشو ماساژداد
(پرش یک سال بعد)
ات: الان ما یه خوانواده ی چهار نفره داریم
و هممون خوشحالیم
پایان
(خب خب فیک بعدی از جیمین باشه یا کوک؟؟)
گفت
کوک: اگه این فندوق نبود شب سختی داشتی
ات: هی جلو بچم از این چیزا نگو
کوک: اوکی ببخشید
بعد کیک رو بریدن خوردن
بعد از همه تشکر کردن
چند سال بعد
ات: هی کوک به دخترت ی چیزی بگو
لیا: مامان ببلشید دیگه به لوازم آلایشت دشت نمیزنم ( کیوت)
ات لیا رو بغل کرد و گفت
ات: وای فدات شم اشکال نداره
کوک: خدا یا بین دوتا کیوت گیر کردم
لیا: مامان من داداش میخوام
کوک: ات نظرت چی 😈
ات: نهههه
کوک: دختر مون داداش میخواد نمیشه بهش نه بگیم
رفتن تو اتاق ( نماز جماعت بخونن)
کوک ات رو هول داد رو تخت و لباشو مکید بعد گدنشو کبود کرد اروم لباساشو در اورد و همین طو ر خودش بعد سینه های ات رو مکید و اون یکیشو توی دستش فشارمیداد
ات: احح ددی
کوک: هششش
بعد یکشو وارد ات کرد و تند تند تلمبه میزد
ات: اححح ددی تند تر
کوک: دوسش داری بیب
ات: معلومه دوسش دارم ددی
بعد کام شدن و کوک ات رو از پشت بغل کرد و دلشو ماساژداد
(پرش یک سال بعد)
ات: الان ما یه خوانواده ی چهار نفره داریم
و هممون خوشحالیم
پایان
(خب خب فیک بعدی از جیمین باشه یا کوک؟؟)
۹.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.