فیک کوک«عشق و انتقام» p13
*Ari(آری)*
دوباره امروزم مجبور بودیم بیایم شرکت.. تو این مدت رابطمون با جونگ کوک و جیهوپ خیلی خوب شده بود!! مخصوصا یو رام.. بلاخره از تنهایی دراومد!!
داشتم برا خودم یه هات چاکلت میگرفتم که یهو جونگ کوک شیی اومد!!
جونگ کوک: اوه.. خسته نباشی آری شیی!!
آری: همچنین
باهم رفتیم یه گوشه نشستیم و شروع کردیم به خوردن و صحبت کردن
جونگ کوک: میدونم سوال بی ربطیه اما دوست پسر داری؟!
آری: نه تا حالا نداشتم!!
جونگ کوک:(با تعجب) واقعا؟! چراا؟؟
آری: نمیتونم داشته باشم!!
جونگ کوک: عمو دوهیوک نمیذاره؟! اما بهش نمیخوره!!
آری: نه تقصیر مامان و بابام نیست!!! خودم نمیتونم داشته باشم بخاطر اینکه من....
کارمند: قربان ببخشید مزاحمتون میشم اما پلیسا ریختن تو اتاق پدرتون!!!
جونگ کوک: چی؟!؟!؟(بلند شد و با سرعت به سمت اتای رفت)
راستش منم رفتم ببینم چخبره.. صددرصد یو رامم اونجا بود!!
هه نا: اوه آریاا!!!
آری: هه نا!! یو رام اینجا چه خبره؟!
یو رام: هیچی یودونگسانگم!! پلیسا ریختن داخل و دارن حرفای چرت و پرت به عمو میزنن!!
هه نا: خیلی وحشتناکه!! معلومه جونگ کوک شیی خیلی اعصبانیه!!!
جونگ کوک: قربان چیشده؟!
سرهنگ: شما پسر جئون جیهیو هستید؟!؟
جونگ کوک: بله خودمم!!!
سرهنگ: متاسفانه باید بگم مورد مشکوکی از پدرتون دیدم و به نظر میرسه که ایشون یه آدم کش و خلافکار هستن!!
یو رام: چ.. چی؟! امکان نداره!!
جونگ کوک:*با خونسردی*مدرکی دارین؟!؟
سرهنگ: یع چندتا مدرک که زیاد....
جونگ کوک:*عصبانی*چطور جرعت میکنین برا خودتون ببرین و بدوزین در صورتی که مدرک لازمی رو ندارین؟! حالا هم لطفا اینجا رو تخلیه کنین!!!!
دوباره امروزم مجبور بودیم بیایم شرکت.. تو این مدت رابطمون با جونگ کوک و جیهوپ خیلی خوب شده بود!! مخصوصا یو رام.. بلاخره از تنهایی دراومد!!
داشتم برا خودم یه هات چاکلت میگرفتم که یهو جونگ کوک شیی اومد!!
جونگ کوک: اوه.. خسته نباشی آری شیی!!
آری: همچنین
باهم رفتیم یه گوشه نشستیم و شروع کردیم به خوردن و صحبت کردن
جونگ کوک: میدونم سوال بی ربطیه اما دوست پسر داری؟!
آری: نه تا حالا نداشتم!!
جونگ کوک:(با تعجب) واقعا؟! چراا؟؟
آری: نمیتونم داشته باشم!!
جونگ کوک: عمو دوهیوک نمیذاره؟! اما بهش نمیخوره!!
آری: نه تقصیر مامان و بابام نیست!!! خودم نمیتونم داشته باشم بخاطر اینکه من....
کارمند: قربان ببخشید مزاحمتون میشم اما پلیسا ریختن تو اتاق پدرتون!!!
جونگ کوک: چی؟!؟!؟(بلند شد و با سرعت به سمت اتای رفت)
راستش منم رفتم ببینم چخبره.. صددرصد یو رامم اونجا بود!!
هه نا: اوه آریاا!!!
آری: هه نا!! یو رام اینجا چه خبره؟!
یو رام: هیچی یودونگسانگم!! پلیسا ریختن داخل و دارن حرفای چرت و پرت به عمو میزنن!!
هه نا: خیلی وحشتناکه!! معلومه جونگ کوک شیی خیلی اعصبانیه!!!
جونگ کوک: قربان چیشده؟!
سرهنگ: شما پسر جئون جیهیو هستید؟!؟
جونگ کوک: بله خودمم!!!
سرهنگ: متاسفانه باید بگم مورد مشکوکی از پدرتون دیدم و به نظر میرسه که ایشون یه آدم کش و خلافکار هستن!!
یو رام: چ.. چی؟! امکان نداره!!
جونگ کوک:*با خونسردی*مدرکی دارین؟!؟
سرهنگ: یع چندتا مدرک که زیاد....
جونگ کوک:*عصبانی*چطور جرعت میکنین برا خودتون ببرین و بدوزین در صورتی که مدرک لازمی رو ندارین؟! حالا هم لطفا اینجا رو تخلیه کنین!!!!
۴.۰k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.