☆ چند پارتی ☆
☆ چند پارتی ☆
ا/ت حامله هست و جیمین نمیدونه بعد یک شب ا/ت میخواست به جیمین بگه که حامله هست که بعد دعوا شون میشه و جیمین ا/ت رو میرنه البته دست خودش نبوده
☆Part ۲☆
به سمت چمدونت رفتی ، با لباس های ساده و مورد علاقه ات پرش کردی .
باورت نمیشد یه روز خونه ی رویا هات برات مث زندون بشه ، لباس توی خونگیت رو با لباس گشاد لش عوض کردی ، جیمین هنو خونه نیومده بود پس از خونه بیرون زدی یه تاکسی گرفتی و به سمت خونه یوجین رفتی هنوز داشتی اشک میریختی .
☆پرش زمانی به رسیدن خونه ی یوجین☆
دستتو به سمت در بردی که در بزنی ولی هنوز نمیدونستی با چه رویی داری برمیگردی به اون خونه ، خونه یی که اسرار داشتی ترکش کنی و به خونه ی مثلا رویاهات بری .
دوباره اون بغض لعنتی گلوتو گرفته بود ، میخواستی برگردی که در باز شد ؛
برادرت بود با دیدنش بغضت ترکید و تبدیل به هق هق شد ، خودتو توی بغل برادرت جا دادی . هنوز یوجین توی شک بود و کلی سوال داشت
☆ادمین : خب معلومه حق داره بچه 🥲
ا/ت : نپر وسط سناریو داشتم گریه مو میکردم
ادمین : باشه بابا برو زارِ تو بزن☆
یوجین: ا/تم چیشده ؟ خوبی ؟ چرا گریه میکنی؟
آروم از آغوش برادآروم از آغوش برادرت بیرون آمدی و لب زدی
ا/ت : برات همه چیزو هق توضیح میدم [با هق هق]
حالا توی خونه ی قدیمی تون بودی حالت بهتر شده بود ولی هنوزم ناراحت بودی
ا/ت : اینجا هنوز همونه [لبخند تلخ]
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
ا/ت حامله هست و جیمین نمیدونه بعد یک شب ا/ت میخواست به جیمین بگه که حامله هست که بعد دعوا شون میشه و جیمین ا/ت رو میرنه البته دست خودش نبوده
☆Part ۲☆
به سمت چمدونت رفتی ، با لباس های ساده و مورد علاقه ات پرش کردی .
باورت نمیشد یه روز خونه ی رویا هات برات مث زندون بشه ، لباس توی خونگیت رو با لباس گشاد لش عوض کردی ، جیمین هنو خونه نیومده بود پس از خونه بیرون زدی یه تاکسی گرفتی و به سمت خونه یوجین رفتی هنوز داشتی اشک میریختی .
☆پرش زمانی به رسیدن خونه ی یوجین☆
دستتو به سمت در بردی که در بزنی ولی هنوز نمیدونستی با چه رویی داری برمیگردی به اون خونه ، خونه یی که اسرار داشتی ترکش کنی و به خونه ی مثلا رویاهات بری .
دوباره اون بغض لعنتی گلوتو گرفته بود ، میخواستی برگردی که در باز شد ؛
برادرت بود با دیدنش بغضت ترکید و تبدیل به هق هق شد ، خودتو توی بغل برادرت جا دادی . هنوز یوجین توی شک بود و کلی سوال داشت
☆ادمین : خب معلومه حق داره بچه 🥲
ا/ت : نپر وسط سناریو داشتم گریه مو میکردم
ادمین : باشه بابا برو زارِ تو بزن☆
یوجین: ا/تم چیشده ؟ خوبی ؟ چرا گریه میکنی؟
آروم از آغوش برادآروم از آغوش برادرت بیرون آمدی و لب زدی
ا/ت : برات همه چیزو هق توضیح میدم [با هق هق]
حالا توی خونه ی قدیمی تون بودی حالت بهتر شده بود ولی هنوزم ناراحت بودی
ا/ت : اینجا هنوز همونه [لبخند تلخ]
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۲۰.۷k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.