عمارت سیاه (پارت ۱۶)
ا/ت
دیدم یه چیزی از تو کیفشون در آوردن آمدن سمتم سریرفتم عقب که خوردم به دیوار ترسیده بودم نمیدونم چی بود اما رنگش سفید بود تو یه بطری بود
رسیدن بهم یکی محکم منو گرفت اون یکی هم سعی داشت دهنم و باز کنه
جسیکا : دهنتو باز کن نترس عزیزم چیز خاصی نیست حالتو خوب میکنه
ا/ت
به زور همشو ریختن تو حلقم منم ناچار قورت دادم حس کردم سرم داره گیج میره اما خودمو نگه داشتم حالم بهتر شد سریع از اون اتاق آمدم بیرون دنبال اون میگشتم اهان اسمش تهیونگ بود
دیدم رو کاناپه نشسته سریع دویدم سمتش و محکم بغلش کردم
تهیونگ
پدرم چند دقیقه رفت تا چند تا از مدارک و بیاره که دیدم ا/ت تند تند داره میاد سمتم یهو بغلم کرد تعجب کردم
تهیونگ: چیشده
ا/ت : هیچی میشه بریم تو اتاق (بغض)
تهیونگ: باشه
رفتیم تو اتاقم
تهیونگ: ا/ت بگو چی شده
ا/ت
نشستم کنارش رو تخت
ا/ت : تهیونگ نمیدونم چی بود اما اونا یه چیزی دادن به خوردم م ...میترسم..
تهیونگ
با این حرفش عصبی شدم نباید میزاشتم با اونا میرفت اونجا
ادامه دارد ...
دیدم یه چیزی از تو کیفشون در آوردن آمدن سمتم سریرفتم عقب که خوردم به دیوار ترسیده بودم نمیدونم چی بود اما رنگش سفید بود تو یه بطری بود
رسیدن بهم یکی محکم منو گرفت اون یکی هم سعی داشت دهنم و باز کنه
جسیکا : دهنتو باز کن نترس عزیزم چیز خاصی نیست حالتو خوب میکنه
ا/ت
به زور همشو ریختن تو حلقم منم ناچار قورت دادم حس کردم سرم داره گیج میره اما خودمو نگه داشتم حالم بهتر شد سریع از اون اتاق آمدم بیرون دنبال اون میگشتم اهان اسمش تهیونگ بود
دیدم رو کاناپه نشسته سریع دویدم سمتش و محکم بغلش کردم
تهیونگ
پدرم چند دقیقه رفت تا چند تا از مدارک و بیاره که دیدم ا/ت تند تند داره میاد سمتم یهو بغلم کرد تعجب کردم
تهیونگ: چیشده
ا/ت : هیچی میشه بریم تو اتاق (بغض)
تهیونگ: باشه
رفتیم تو اتاقم
تهیونگ: ا/ت بگو چی شده
ا/ت
نشستم کنارش رو تخت
ا/ت : تهیونگ نمیدونم چی بود اما اونا یه چیزی دادن به خوردم م ...میترسم..
تهیونگ
با این حرفش عصبی شدم نباید میزاشتم با اونا میرفت اونجا
ادامه دارد ...
۲۲.۳k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.