پارت هشتم
پارت هشتم
وای دخترم نمیدونی چقدر خوشحال شدم اگه خودت خوشت اومده من مشکلی ندارم ذوق تو چشاشو دیدم با خودم گفتم تا حالا مامانم رو اینجوری ندیده بودم بهش گفتم فردا حرف میزنم فردا شد رفتم به ارمین گفتم و اون گفت پس فردا بیا یه قرار بزاریم وحرف بزنیم گفتم باشه فردا شد ارایش کردم و لباس خوبمو پوشیدم و رفتم سر قرار...
فالو کن دو بک میدم😉🎉
#رمان
وای دخترم نمیدونی چقدر خوشحال شدم اگه خودت خوشت اومده من مشکلی ندارم ذوق تو چشاشو دیدم با خودم گفتم تا حالا مامانم رو اینجوری ندیده بودم بهش گفتم فردا حرف میزنم فردا شد رفتم به ارمین گفتم و اون گفت پس فردا بیا یه قرار بزاریم وحرف بزنیم گفتم باشه فردا شد ارایش کردم و لباس خوبمو پوشیدم و رفتم سر قرار...
فالو کن دو بک میدم😉🎉
#رمان
۵.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.