عاشق روانی
عاشق روانی { پارت ۹}
داشتیم صحبت میکردیم
من متوجه صداهای عجیبی شدم
یونگی : اون صداها رو میشنوی ؟
ا/ت : آره بهتر از هر چیز
یونگی : این صدای الف هاست
ا/ت : منظور
یونگی : ببین کنار اینجا یه غار هست که داخلش یه آبشار قشنگه که به رنگ آبی میدرخشه . داخلش پر از نیلوفر آبی هست .
ا/ت : یعنی اونجا میشه سرزمین الف ها ؟
یونگی : آره . پادشاه اینجا خیلی وقته که هی به ما پیشنهاد میده دخترتون رو بدید به شاهزاده ی ما .
ا/ت : اونوقت شاهزاده ی اینا کیه ؟
یونگی : پارک جیمین
ا/ت : اوووو آهااااا
یونگی : اون جیمین شینوبو رو نمیخواد ولی پادشاه اسرار داره
همون لحظه از پشت سر مایه ستاره خونی پرتاب شد
یونگی : شینوبو اینجاهاست
شینوبو از پشت سر ما اومد
شینوبو : سلام داداشی
یکدفعه یه تیر به سینه ی شینوبو پرتاب شد
شینوبو : لعنتی ( درش آورد )
ا/ت : ولی چطور نمردی ؟
شینوبو : من یه خون آشامم
ا/ت : مگه الف ها شینوبو رو نمیخوان پس چرا بهش تیر پرتاب کردن
یونگی : این کار ...
شینوبو و یونگی باهم : نارگیل هاست
ا/ت : نارگیل ها ؟
شینوبو : اونا یه مدل نارگیل هستن که صورتشون نقاشی شدس و کوچولو و وحشی هستن
ا/ت : اومای گاد
از توی سایه ها یه نارگیل بانمک اومد طرف ما
ا/ت : آخی چقدر بانمکه
نارگیله اومد بره طرف شینوبو که بزنه بکشتش
یکدفعه ....
ادامه دارد ✋
اینم از این 😊😊😊
داشتیم صحبت میکردیم
من متوجه صداهای عجیبی شدم
یونگی : اون صداها رو میشنوی ؟
ا/ت : آره بهتر از هر چیز
یونگی : این صدای الف هاست
ا/ت : منظور
یونگی : ببین کنار اینجا یه غار هست که داخلش یه آبشار قشنگه که به رنگ آبی میدرخشه . داخلش پر از نیلوفر آبی هست .
ا/ت : یعنی اونجا میشه سرزمین الف ها ؟
یونگی : آره . پادشاه اینجا خیلی وقته که هی به ما پیشنهاد میده دخترتون رو بدید به شاهزاده ی ما .
ا/ت : اونوقت شاهزاده ی اینا کیه ؟
یونگی : پارک جیمین
ا/ت : اوووو آهااااا
یونگی : اون جیمین شینوبو رو نمیخواد ولی پادشاه اسرار داره
همون لحظه از پشت سر مایه ستاره خونی پرتاب شد
یونگی : شینوبو اینجاهاست
شینوبو از پشت سر ما اومد
شینوبو : سلام داداشی
یکدفعه یه تیر به سینه ی شینوبو پرتاب شد
شینوبو : لعنتی ( درش آورد )
ا/ت : ولی چطور نمردی ؟
شینوبو : من یه خون آشامم
ا/ت : مگه الف ها شینوبو رو نمیخوان پس چرا بهش تیر پرتاب کردن
یونگی : این کار ...
شینوبو و یونگی باهم : نارگیل هاست
ا/ت : نارگیل ها ؟
شینوبو : اونا یه مدل نارگیل هستن که صورتشون نقاشی شدس و کوچولو و وحشی هستن
ا/ت : اومای گاد
از توی سایه ها یه نارگیل بانمک اومد طرف ما
ا/ت : آخی چقدر بانمکه
نارگیله اومد بره طرف شینوبو که بزنه بکشتش
یکدفعه ....
ادامه دارد ✋
اینم از این 😊😊😊
۲.۵k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.