پارت ۱۴
پارت ۱۴
سادیا:بدون شوخی کارتون ب کجا رسید
ستین:من ک کارت مربیم بیاد اوکیه حدودا ی هفته دیگ میاد
میلاد:منم ک دارم تست میدم طول میکشه کار من
سودا:امیر و رهام خاننده شدن رهام ترکیه است قراره برگرده خیلی معروف شدن
سادیا:امیر ک پول و مقام پدر زنش پشتشه مارو هم یادش رفت
میلاد:رهام هنو با من در ارتباطه
ستین:طراحی هات در چ حاله؟
سادیا:خب باید چند تا شرکت نشون بدم ببینم میپسندن کار منم طول میکشه
سودا:آییی من کارم دیر شد من برم
میلاد:خانم دکتر ب سلامت فقط برگشتی ی دارو ب خاهرت بدع اینقد با عروسیمون مخالفت نکنه
ستین:مزه نریز
سودا:با دارو حل نمیشه باید مغزشو بشکافم ک متاسفانه مغز نداره من ک شب خاستگاریت با اشاره با زبون با همه چی بهت گفتم اینو نگیر
میلاد:آبجی ب کی توهین کردی الان(خنده)
سادیا:خب عاقبت آدمی ک حرف گوش نده اینه خاهرم بهت گفته نگیرش تو جو گرفتت انگار
ستین:تنتون میخارع ؟!
میلاد:راست میگن ببخشید بهتون گوش نکردم دخترا (گریع تقلبی)
سودا:همش تهدید خالی اگ ی بار واقعا زده بودی ازت ترس داشتیم آقا من رفتم دیر شد
سودا رفت و سادیا مشغول طراحی شد
میلاد:چرا اینطوری شدیم؟!!
ستین:چطوری؟!
میلاد:همه اشون ادعا خوشحالی میکنن حال هیچکدومشون خوب نیس
ستین:کاریش نمیشه کرد رهام کی میاد ایران؟!
میلاد:فردا میخاد بیاد با امیر ی گروه شن
ویوی مهرداد
قضیه بچ ها رو ک شنیدم ب خدم گفتم باید ی کاری کنم بلاخره روز اومدنه رهام رسید رفتم فرودگاه با دیدنم با تعجب اومد طرفم
مهرداد:سلام خوش اومدی خوشگذشت ؟!
رهام:سلام استاد خیلی وقته خوش نمیگذره فقط داره میگذره شما چرا اومدین اینجا؟!
مهرداد:اومدم استقبال خاننده ایران خوش صدا
رهام:ای بابا زحمت دادیم ولی میدونم استقبال بهونه است
مهرداد:آفرین البته اگ کاری باهات نداشتم هم میومدم استقبالت برو خوب استراحت کن خوش صدا ک قراره بری مهمونی
رهام:مهمونی ؟!
مهرداد:ارع
سمت ماشین حرکت کردیم
مهرداد:خونه ی ما دور هم باشیم
رهام:با کیا؟!
مهرداد:بچ های سابق بشین تا ببرمت خونه
سوار ماشین شدیم حرکت کردم سمت خونه نخاستم بره خونه پدرش بخاطر دختر عموش دل دل میکرد بلاخره سوالشو پرسید
رهام:بچ های سابق میان؟
مهرداد:من دعوتشون کنم میان
رهام:سادیا نمیاد امیر هم دعوته
سادیا:بدون شوخی کارتون ب کجا رسید
ستین:من ک کارت مربیم بیاد اوکیه حدودا ی هفته دیگ میاد
میلاد:منم ک دارم تست میدم طول میکشه کار من
سودا:امیر و رهام خاننده شدن رهام ترکیه است قراره برگرده خیلی معروف شدن
سادیا:امیر ک پول و مقام پدر زنش پشتشه مارو هم یادش رفت
میلاد:رهام هنو با من در ارتباطه
ستین:طراحی هات در چ حاله؟
سادیا:خب باید چند تا شرکت نشون بدم ببینم میپسندن کار منم طول میکشه
سودا:آییی من کارم دیر شد من برم
میلاد:خانم دکتر ب سلامت فقط برگشتی ی دارو ب خاهرت بدع اینقد با عروسیمون مخالفت نکنه
ستین:مزه نریز
سودا:با دارو حل نمیشه باید مغزشو بشکافم ک متاسفانه مغز نداره من ک شب خاستگاریت با اشاره با زبون با همه چی بهت گفتم اینو نگیر
میلاد:آبجی ب کی توهین کردی الان(خنده)
سادیا:خب عاقبت آدمی ک حرف گوش نده اینه خاهرم بهت گفته نگیرش تو جو گرفتت انگار
ستین:تنتون میخارع ؟!
میلاد:راست میگن ببخشید بهتون گوش نکردم دخترا (گریع تقلبی)
سودا:همش تهدید خالی اگ ی بار واقعا زده بودی ازت ترس داشتیم آقا من رفتم دیر شد
سودا رفت و سادیا مشغول طراحی شد
میلاد:چرا اینطوری شدیم؟!!
ستین:چطوری؟!
میلاد:همه اشون ادعا خوشحالی میکنن حال هیچکدومشون خوب نیس
ستین:کاریش نمیشه کرد رهام کی میاد ایران؟!
میلاد:فردا میخاد بیاد با امیر ی گروه شن
ویوی مهرداد
قضیه بچ ها رو ک شنیدم ب خدم گفتم باید ی کاری کنم بلاخره روز اومدنه رهام رسید رفتم فرودگاه با دیدنم با تعجب اومد طرفم
مهرداد:سلام خوش اومدی خوشگذشت ؟!
رهام:سلام استاد خیلی وقته خوش نمیگذره فقط داره میگذره شما چرا اومدین اینجا؟!
مهرداد:اومدم استقبال خاننده ایران خوش صدا
رهام:ای بابا زحمت دادیم ولی میدونم استقبال بهونه است
مهرداد:آفرین البته اگ کاری باهات نداشتم هم میومدم استقبالت برو خوب استراحت کن خوش صدا ک قراره بری مهمونی
رهام:مهمونی ؟!
مهرداد:ارع
سمت ماشین حرکت کردیم
مهرداد:خونه ی ما دور هم باشیم
رهام:با کیا؟!
مهرداد:بچ های سابق بشین تا ببرمت خونه
سوار ماشین شدیم حرکت کردم سمت خونه نخاستم بره خونه پدرش بخاطر دختر عموش دل دل میکرد بلاخره سوالشو پرسید
رهام:بچ های سابق میان؟
مهرداد:من دعوتشون کنم میان
رهام:سادیا نمیاد امیر هم دعوته
۹۹۴
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.