به دخترم دروغ نگویید
به دخترم دروغ نگویید
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید بخاطر آزادی تو
خمپاره دشمن
سینۀ پدرت را نشانه رفته
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشور است
بگویید
بجای جغرافیای جهان،
تاریخ جهانخواران را بیاموزد
به دخترم واقعیت را بگویید
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشه ای از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده اند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونه ها ی مادر بزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش،محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه برنمی گردد
شهید محمد شیخ شعاعی
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید بخاطر آزادی تو
خمپاره دشمن
سینۀ پدرت را نشانه رفته
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشور است
بگویید
بجای جغرافیای جهان،
تاریخ جهانخواران را بیاموزد
به دخترم واقعیت را بگویید
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشه ای از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده اند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونه ها ی مادر بزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش،محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه برنمی گردد
شهید محمد شیخ شعاعی
۴۵۴
۲۴ آذر ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.