رمان عشق شیاه و سفید....! part:12
کیونگ: اوه اوه کیوت منو باش...
ا/ت:(لبخند)
ا/ت: خوب باشه دیگه بریم دیرمون میشه هاا!!
کیونگ: باشه باشه خانم کوچولو بریم...
(کیونگ دستشو دراز کرد طرفم که من یه نگام به دستش افتاد بعد نگاش به خودش که یهو گفت:)
کیونگ: دستتو بده... مگه دوست دخترم نیستی؟!(لبخند)
ا/ت: چ.. چرا
(دستشونو گذاشتن تو دست هم کفشاشونو پوشیدن و از پله ها رفتن پایین تا اینکع به ماشین کیونک رسیدن تو پارکینگ و سوارش شدن توی ماشین چیزی بینشون درو بدل نشد)
☆
☆
☆
بعد چند مین میرسن مدرسه
☆
☆
☆
(دست تو دست هم وارد مدرسه شدن همه بهشون نگاه میکردن)
بچه های مدرسع:
یکی: واییی بچه ها اینارو باش دختره دیروز اومده مدرسه کی اینا عاشق و معشوق شدن؟!
یکی دیگه: اره دختره رو باش خر شانسه چقدر باید بره خدارو صدبار شکر کنه که این پسره کیونگ نصیبش شده
یکی دیگه: به دختره حسودیم میشه اون کراش من بود ایششششش(حرس و جوش فراوان🤌🏻🥺😂بمیرم براتون😂)
یکی دیگه: واییی لونا معلوم نیس قراره قیافش چه شکلی بشه اون از اول کیونگو دوست داشت ولی کیونگ همش ردش کرد....
(لونا کسی بود که توی گذشته عاشق کیونگ میشه ولی کیونگ اصن عاشقش نبود و بیشتر ازش نفرت داشت از چشم اون یه عفریته بود به ختطر همین ازش خوشش نمیومد)
ا/ت:(لبخند)
ا/ت: خوب باشه دیگه بریم دیرمون میشه هاا!!
کیونگ: باشه باشه خانم کوچولو بریم...
(کیونگ دستشو دراز کرد طرفم که من یه نگام به دستش افتاد بعد نگاش به خودش که یهو گفت:)
کیونگ: دستتو بده... مگه دوست دخترم نیستی؟!(لبخند)
ا/ت: چ.. چرا
(دستشونو گذاشتن تو دست هم کفشاشونو پوشیدن و از پله ها رفتن پایین تا اینکع به ماشین کیونک رسیدن تو پارکینگ و سوارش شدن توی ماشین چیزی بینشون درو بدل نشد)
☆
☆
☆
بعد چند مین میرسن مدرسه
☆
☆
☆
(دست تو دست هم وارد مدرسه شدن همه بهشون نگاه میکردن)
بچه های مدرسع:
یکی: واییی بچه ها اینارو باش دختره دیروز اومده مدرسه کی اینا عاشق و معشوق شدن؟!
یکی دیگه: اره دختره رو باش خر شانسه چقدر باید بره خدارو صدبار شکر کنه که این پسره کیونگ نصیبش شده
یکی دیگه: به دختره حسودیم میشه اون کراش من بود ایششششش(حرس و جوش فراوان🤌🏻🥺😂بمیرم براتون😂)
یکی دیگه: واییی لونا معلوم نیس قراره قیافش چه شکلی بشه اون از اول کیونگو دوست داشت ولی کیونگ همش ردش کرد....
(لونا کسی بود که توی گذشته عاشق کیونگ میشه ولی کیونگ اصن عاشقش نبود و بیشتر ازش نفرت داشت از چشم اون یه عفریته بود به ختطر همین ازش خوشش نمیومد)
۵.۷k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.