(پارت3)

(پارت3)

ا.ت*ویو
یونا گفت
یونا:اسم پسره جئون جانگ کوک هست
ا.ت:ایشه
یونا:تو که هنوز ندیدیش
ا.ت:اما خوشم نمیاد ازش چون بد بوی هست.
یونا:اما خیلی جذابه
ا.ت:باهش اون و ولش کن،تو از کجا میشناشیس
یونا:من این کالج بودم ۴ سال
ا.ت:اااا واقعا نمیدونستم
یونا:اره
زنننگگگگگگگگگگ
ا.ت: زنگ خورد بریم کلاس
یونا:اره زنگ خورد بریم
رفتیم کلاس.
من و یونا.
سریع رفتیم جا گرفتیم.
میز اول.
کنار هم نشستیم.
(۱۵ دقیقه دیگه معلم میاد)
سر کلاس حرف میزدیم.
که یهو یه.
پسره با یه دختره اومدن.
ا.ت:بد بوی نیست
یونا:خودشه،با من خیلی مشکل داره چون کل اون ۴ سال تو یه کلاسم بودیم
کوک*ویو
مگ ۲۳ سالمه.
رفتم کالج.
داخل کلاس شدم با.
لارا یعنی دوست دخترم.
وقتی رفتیم داخل کلاس دیدم.
دوتا دختر جدید.
میز اول نشستن.
یکدومشون یونا بود.
ای بابا این دختره.
باز اینجا چیکار میکنه
رفتم سمتشون.
گفتم
کوک:وای تو باز اومدی دختره پررو
یونا:وای کابوس باز شروع شد،درست حرف بزن
کوک:فکر کنم با برگشتت یه افریطه دیگه اوردی
ا.ت:چی گفتی
کوک:شاید از این بدتر باشی
ا.ت:(پاشد و با دستاش موهای جانگ کوک رو محکم کشید)عوضیییی
لارا:دوست پسرم و ول کن
کوک:چیکار میکنی همین الان ولم کن
پایان این پارت