jinus p15
"همه رو که من خوردم ، خودتم یه چیزی بخور ضعف میکنی " jk
دیگه چیزی نگفت و مقابل چشمای جئون ، با نمک غذا میخورد
توجه جئون به تتوی روی بازوش جلب شد و دستی به پشت بازوش کشید
" پروانه؟" jk
سری تکون داد و بعد از قورت دادن غذا لب زد
" اونا آزادن، اینو به امید روزی زدم که آزاد زندگی کنم"
دستی میون موهای شرابی رنگش کشید و آروم ترقوه اش رو بوسید
" کمکت میکنم ، به شرطی که جز حقیقت چیز دیگه ای بهم نگی !" jk
اخم کرد و ظرف رو روی میز گذاشت و سمتش چرخید
" چه کمکی میتونی بکنی ؟"
" اگه مدرک داشته باشیم که بی گناهی ، میتونیم ازادت کنیم" jk
با صدای زنگ موبایل، نگاه هردوشون سمتش چرخید
عصبی سایلنت کرد و ادامه داد
" بگو چرا اینکارو میکنی ، کامل و با جزئیات لایلا!" jk
نفس عمیقی کشید و نگاهش رو قطع کرد
" ۱۰ سالم که بود ، خانوادم توی آتیش سوختن اما اون حادثه اتفاقی نبود عمدی بود
پدرم ، مادرم و بردار بزرگم همه مردن و فقط من زنده موندم ، ۷ تا مرد بودن که اینکارو کردن و میخواستن بعد از مردن خانوادم منو بفروشن
دست هر هفتاشون چرخیدم اما نزاشتم اینکارو کنن و همیشه فرار کردم، اون ۷ تا الان جزو قدرتمندای این شهرن"
" همه خانوادت هم زمان مردن؟" jk
نگاهش پر از غم شد ، غمی که سال هاست در حال تلاش برای انتقامه
" نه ، من و برادرم و به صندلی بستن و تک به تک آتیش زدن ، اول پدرم بعد مادرم بعد خونه و بعد برادرم "
"چرا تورو نگه داشتن؟" jk
" پدر من تمام اموالش رو به نام من کرده بود و اونا میخواستن از من بگیرنش، من و نگه داشتن و توی مزایده ای که ۹ تا دختر دیگه من رو هم بردن و توی مزایده به قیمت ۱۰ میلیون وون فروخته شدم "
با دیدن چهره غمگینش نفس کلافه ای کشید و موهاش رو نوازش کرد
دیگه چیزی نگفت و مقابل چشمای جئون ، با نمک غذا میخورد
توجه جئون به تتوی روی بازوش جلب شد و دستی به پشت بازوش کشید
" پروانه؟" jk
سری تکون داد و بعد از قورت دادن غذا لب زد
" اونا آزادن، اینو به امید روزی زدم که آزاد زندگی کنم"
دستی میون موهای شرابی رنگش کشید و آروم ترقوه اش رو بوسید
" کمکت میکنم ، به شرطی که جز حقیقت چیز دیگه ای بهم نگی !" jk
اخم کرد و ظرف رو روی میز گذاشت و سمتش چرخید
" چه کمکی میتونی بکنی ؟"
" اگه مدرک داشته باشیم که بی گناهی ، میتونیم ازادت کنیم" jk
با صدای زنگ موبایل، نگاه هردوشون سمتش چرخید
عصبی سایلنت کرد و ادامه داد
" بگو چرا اینکارو میکنی ، کامل و با جزئیات لایلا!" jk
نفس عمیقی کشید و نگاهش رو قطع کرد
" ۱۰ سالم که بود ، خانوادم توی آتیش سوختن اما اون حادثه اتفاقی نبود عمدی بود
پدرم ، مادرم و بردار بزرگم همه مردن و فقط من زنده موندم ، ۷ تا مرد بودن که اینکارو کردن و میخواستن بعد از مردن خانوادم منو بفروشن
دست هر هفتاشون چرخیدم اما نزاشتم اینکارو کنن و همیشه فرار کردم، اون ۷ تا الان جزو قدرتمندای این شهرن"
" همه خانوادت هم زمان مردن؟" jk
نگاهش پر از غم شد ، غمی که سال هاست در حال تلاش برای انتقامه
" نه ، من و برادرم و به صندلی بستن و تک به تک آتیش زدن ، اول پدرم بعد مادرم بعد خونه و بعد برادرم "
"چرا تورو نگه داشتن؟" jk
" پدر من تمام اموالش رو به نام من کرده بود و اونا میخواستن از من بگیرنش، من و نگه داشتن و توی مزایده ای که ۹ تا دختر دیگه من رو هم بردن و توی مزایده به قیمت ۱۰ میلیون وون فروخته شدم "
با دیدن چهره غمگینش نفس کلافه ای کشید و موهاش رو نوازش کرد
۳۶.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.