گروگانگیر
پارت ۴
ایران_تهران
بهروز:خب امینی چی شد؟
امینی: همونطور که پیش بینی میکردین، مهراب رادش دستگیر شد. وقتی دم مرز داشت محموله شیشه رو تحویل میگرفت، افراد ریختن و دستگیرش کردن.
بهروز: خوبه. تحت مراقبته؟
امینی:بله کاملا. راستی آمار بچه هاشو در آوردیم.
بهروز: خب؟
امینی ۵ تا عکس گذاشت روی میز. عکس دوتا دختر و سه تا پسر بعد توضیح داد: مهراب رادش کلا ۵ تا بچه داره. ۴ تاشون دست راست مهراب هستن و توی همه کارها از جمله قاچاق جابجایی و کلا هرکاری که مهراب میکنه. روی یکی از عکسا که عکس یه پسر سبزه و چشم ابرو قهوه ای بود دست گذاشت و گفت: این شروین رادش ۳۲ ساله پسر ارشد مهراب رادشه. لیسانس الکترونیک داره و همه کاره بعد باباشه.
بعد به دختری تپل با پوست سفید اشاره کرد:شینا رادش. ۳۰ ساله لیسانس ادبیات. یکی دیگه از همراه های رادش.
به دختری لاغر تر شبیه شینا اشاره کرد:شهره رادش ۲۸ساله. لیسانس معماری داره. یکی دیگه از همراه های باباشه. بعد به یه پسر چشم و ابرو مشکی اشاره کرد و گفت: شایان رادش ۲۷ ساله لیسانس فیزیک ترمو دینامیک داره.
و به آخرین پسر اشاره کرد و گفت: شهاب رادش ۲۴ ساله پسر کوچک تر رادش. این پسرش توی کاراش نقشی نداشته توی انگلیس زندگی میکنه.
بهروز: پس بچه ها شم مثل خودش خطرناکن. همه تلفناشون شنود بشه خونشون هم زیر نطر باشه.
امینی:چشم قربان. راستی امروز باید برین دنبال دخترتون درسته؟
بهروز:آره از فرانسه میاد. باید برم دنبالش. خب برو دیگه.
امینی: چشم.
دو ساعت بعد
کتم رو برداشتم و خواستم برم که امینی اومد تو.
امینی: قربان متاسفانه بچه هاش فرار کردن. با پرس و جویی که از خدمتکار کردیم،متوجه شدیم به خارج کشور رفتن.
بهروز چنگی به موهاش زد و گفت: مگه ممنوعالخروج نبودن؟؟
امینی:نه قربان مدرکی نداشتیم. اما لیست پرواز ها رو چک کردیم. اسمشون نبود.احتمالا هوایی نرفتن.
بهروز با پوزخند گفت: از کجا معلوم رفته باشن؟ اونا پدرشون اینجاست هنوز کلی کار دارن.
پارت ۴
پرش زمانی به فرودگاه
پرواز air plus از مبدا پاریس همین الان به زمین نشست.
ناژین
وای خدا چرا انقدر این چمدون سنگینه. میخواستم به یه باربر بگم که بیاد چمدونم رو ببره که یه پسر خوشتیپ و خوش استایل نزدیکم شد و بهم گفت: سلام خانم. کمکی از دستم بر می آد؟...
خدایی کدوم ادمینی رو دیده بودین توی یه پارت این همه متن بذاره؟؟؟؟
ایران_تهران
بهروز:خب امینی چی شد؟
امینی: همونطور که پیش بینی میکردین، مهراب رادش دستگیر شد. وقتی دم مرز داشت محموله شیشه رو تحویل میگرفت، افراد ریختن و دستگیرش کردن.
بهروز: خوبه. تحت مراقبته؟
امینی:بله کاملا. راستی آمار بچه هاشو در آوردیم.
بهروز: خب؟
امینی ۵ تا عکس گذاشت روی میز. عکس دوتا دختر و سه تا پسر بعد توضیح داد: مهراب رادش کلا ۵ تا بچه داره. ۴ تاشون دست راست مهراب هستن و توی همه کارها از جمله قاچاق جابجایی و کلا هرکاری که مهراب میکنه. روی یکی از عکسا که عکس یه پسر سبزه و چشم ابرو قهوه ای بود دست گذاشت و گفت: این شروین رادش ۳۲ ساله پسر ارشد مهراب رادشه. لیسانس الکترونیک داره و همه کاره بعد باباشه.
بعد به دختری تپل با پوست سفید اشاره کرد:شینا رادش. ۳۰ ساله لیسانس ادبیات. یکی دیگه از همراه های رادش.
به دختری لاغر تر شبیه شینا اشاره کرد:شهره رادش ۲۸ساله. لیسانس معماری داره. یکی دیگه از همراه های باباشه. بعد به یه پسر چشم و ابرو مشکی اشاره کرد و گفت: شایان رادش ۲۷ ساله لیسانس فیزیک ترمو دینامیک داره.
و به آخرین پسر اشاره کرد و گفت: شهاب رادش ۲۴ ساله پسر کوچک تر رادش. این پسرش توی کاراش نقشی نداشته توی انگلیس زندگی میکنه.
بهروز: پس بچه ها شم مثل خودش خطرناکن. همه تلفناشون شنود بشه خونشون هم زیر نطر باشه.
امینی:چشم قربان. راستی امروز باید برین دنبال دخترتون درسته؟
بهروز:آره از فرانسه میاد. باید برم دنبالش. خب برو دیگه.
امینی: چشم.
دو ساعت بعد
کتم رو برداشتم و خواستم برم که امینی اومد تو.
امینی: قربان متاسفانه بچه هاش فرار کردن. با پرس و جویی که از خدمتکار کردیم،متوجه شدیم به خارج کشور رفتن.
بهروز چنگی به موهاش زد و گفت: مگه ممنوعالخروج نبودن؟؟
امینی:نه قربان مدرکی نداشتیم. اما لیست پرواز ها رو چک کردیم. اسمشون نبود.احتمالا هوایی نرفتن.
بهروز با پوزخند گفت: از کجا معلوم رفته باشن؟ اونا پدرشون اینجاست هنوز کلی کار دارن.
پارت ۴
پرش زمانی به فرودگاه
پرواز air plus از مبدا پاریس همین الان به زمین نشست.
ناژین
وای خدا چرا انقدر این چمدون سنگینه. میخواستم به یه باربر بگم که بیاد چمدونم رو ببره که یه پسر خوشتیپ و خوش استایل نزدیکم شد و بهم گفت: سلام خانم. کمکی از دستم بر می آد؟...
خدایی کدوم ادمینی رو دیده بودین توی یه پارت این همه متن بذاره؟؟؟؟
۲.۰k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.