jinus p34
هنوز چاقو رو برنداشته بود که صدای قدم های کسی رو حس کرد ، سریع چاقو رو غلاف کرد و ازش فاصله گرفت ، با دیدن دکتر جلو رفت و دارو هارو گرفت
" میتونه درمان رو توی خونه ادامه بده ؟هزینه اش واسم مشکلی نیست فقط اذیت نشه " a,t
"خانم پارک ، اگر وضعیت پایداری داشتن مشکلی نبود اما ایشون از یکساعت دیگه اش خبر نداره و بهتره زیر نظر دکتر باشه "
" خصوصی میگیرم ، هزینه رو ده برابر میکنم فقط لطفا بگید راه خوب شدنش هست !" a,t
"تا وقتی شما پیشش باشید آرومه، وقتایی همکه نیستید مدام اسم شما رو میاره و عکسای شما رو نگاه میکنه پس شاید اگه شما بگید بزاره با شیمی درمانی جلو بریم "
جئون که از عشق عجیب و ناشناخته این دو بو برده بود کمی حرصی شد اما دلیل نداشت چرا
عشقی که معلوم بود خالصانه و بدون هیچ دروغ و بازی کثیفی هست
" جز شیمی درمانی راهی نیست ؟" a,t
"اگه از افسردگی در بیاد، شاید باشه اما افسرده تر از اونی شده که فکرش رو میکردیم ؛ بخاطر همین میگیم برادرتون باید شیمی درمانی بشه !"
با خوردن واژه *برادر * به گوشش چشماش درشت شد
" نمیتونم ریسک کنم ،میگید ۵۰_۵۰ ترجیح میدم جلوی چشمای خودم باشه" a,t
" باشه پس ، برگه ترخیص رو امضا کنید و من به بهترین دکتر این بیمارستان خبر میدم تحت مراقبت اون باشه "
" ممنونم دکتر، روز بخیر " a,t
نفس عمیقی کشید و اجازه داد روی زمین ولو شه ، سرش نبض میزد و ديگه نمی دونست کجای این زندگی رو بگیره تا بتونه راحت نفس بکشه ، دستی روی شونه هاش حس کرد که نگاهش به خون نشست
" خوبی ؟ میخوای یکم آب بخوری ؟" jk
دستش رو پس زد و از روی زمین بلند شد
" برو ، از اینجا برو تا تمام حرصا و مشکلات زندگیم رو سرت خالی نکردم برو و شتر دیدی ندیدی" a,t
خواست دستیگره در رو بکشه که داد جئون مانع شد
" من این همه راه رو دنبالت نیومدم که به من بگی برم، اگه مشکل داری بگو تا کمکت کنم ؛ بگو تا از لبه دار نجاتت بدم و با خیال راحت زندگی کنی " jk
پوزخند زد و برگشت
" میتونه درمان رو توی خونه ادامه بده ؟هزینه اش واسم مشکلی نیست فقط اذیت نشه " a,t
"خانم پارک ، اگر وضعیت پایداری داشتن مشکلی نبود اما ایشون از یکساعت دیگه اش خبر نداره و بهتره زیر نظر دکتر باشه "
" خصوصی میگیرم ، هزینه رو ده برابر میکنم فقط لطفا بگید راه خوب شدنش هست !" a,t
"تا وقتی شما پیشش باشید آرومه، وقتایی همکه نیستید مدام اسم شما رو میاره و عکسای شما رو نگاه میکنه پس شاید اگه شما بگید بزاره با شیمی درمانی جلو بریم "
جئون که از عشق عجیب و ناشناخته این دو بو برده بود کمی حرصی شد اما دلیل نداشت چرا
عشقی که معلوم بود خالصانه و بدون هیچ دروغ و بازی کثیفی هست
" جز شیمی درمانی راهی نیست ؟" a,t
"اگه از افسردگی در بیاد، شاید باشه اما افسرده تر از اونی شده که فکرش رو میکردیم ؛ بخاطر همین میگیم برادرتون باید شیمی درمانی بشه !"
با خوردن واژه *برادر * به گوشش چشماش درشت شد
" نمیتونم ریسک کنم ،میگید ۵۰_۵۰ ترجیح میدم جلوی چشمای خودم باشه" a,t
" باشه پس ، برگه ترخیص رو امضا کنید و من به بهترین دکتر این بیمارستان خبر میدم تحت مراقبت اون باشه "
" ممنونم دکتر، روز بخیر " a,t
نفس عمیقی کشید و اجازه داد روی زمین ولو شه ، سرش نبض میزد و ديگه نمی دونست کجای این زندگی رو بگیره تا بتونه راحت نفس بکشه ، دستی روی شونه هاش حس کرد که نگاهش به خون نشست
" خوبی ؟ میخوای یکم آب بخوری ؟" jk
دستش رو پس زد و از روی زمین بلند شد
" برو ، از اینجا برو تا تمام حرصا و مشکلات زندگیم رو سرت خالی نکردم برو و شتر دیدی ندیدی" a,t
خواست دستیگره در رو بکشه که داد جئون مانع شد
" من این همه راه رو دنبالت نیومدم که به من بگی برم، اگه مشکل داری بگو تا کمکت کنم ؛ بگو تا از لبه دار نجاتت بدم و با خیال راحت زندگی کنی " jk
پوزخند زد و برگشت
۳۱.۳k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.