ات-جونگ کوک بیا میخوایم عکس بندازیم
ات-جونگ کوک بیا میخوایم عکس بندازیم
جونگ هی-ماما پاپا پیر شده دیگه هی...
دویدم سمتش و تو بغلم گرفتمش رو هوا چرخوندمش
جونگکوک-پیر با کی بودی آقا پسر؟
من تازه ۲۹ سالمه
قلقلکش دادم که خندید.
جونگ این-پاپا مال تو ماما مال من
جونگ هی-نخیرممممم ماما مال منه
جونگ این-اگه اذیتم کنی میزنم زیر جلیه ها؟
جونگ هی-میخوای گریه کنی؟ گریه کن بیتربیت
جونگ این واقعا زد زیر گریه دستای گردش و مشت کرد و به چشماش مالید
جونگ این-قبول نیست شما جونگ هی رو بیشتر دوس دالیننننن
جونگکوک-الان کرمت خوابید یا نه؟
ات-جونگ این پسرم من هردوتونو دوس دارم نیازی به دعوا نیس
جونگ این-نههه قبول نیس
جونگ این و بغل کردم و رو گردنم گذاشتمش
مچ پاهاش و گرفتم دستاشو گذاشت رو سرم
جونگکوک-خیلیم قبوله هیس شید
جونگ این-اگه برام اون ماشین قرمزه با ربات سفیده رو بخری هیس میشم
جونگ هی-اره منم هیس میشم
جونگکوک-ای توطئه گرا خیلی خوب قبوله اما به شرطی که هر کدوم یه ساعت ماساژ بدید منو!
‹𝒂𝒕›
همه رو مبل جمع شدیم. جونگکوک دستش و دور شونه من حلقه کرد. پسرا هم رو مبل وایسادن و پریدن رو سرمون
انقدر ناگهانی این کارو کردن که دوربین عکس و گرفت.
ات-دوقلوهااااا
جونگ هی-داداشی بیا فرار کنیم که ماما ممکنه بکشتمون
اینو گفتن غیب شدن
جونگکوک شروع کرد به خندیدن
جونگکوک-اثر هنری زیبایی میشه میزارمش تو موزه
میدونستم داره مسخره میکنه.
ات-پوف
خودمو تو بغلش جا کردم.
مثل پناهنده ایی که به کشورش برسه
چونه اش و بوسیدم.
ات-دوستدارم
جونگکوک-هوم!
ات-وقتیمیگم دوسِتدارم منظورم اینه میخوام باهات پیر شم ، میخوام تو روزای سخت و بد کنارت بمونم تا همه چی و باهم درست کنیم !
میخوام خوشحالت کنم،میخوام باعث پیشرفتت بشم ، میخوام اونقد باهاتخوب باشم که همه بهت حسودی کنن، میخوام دستتو بگیرم باهم به آرزوهامون برسیم ، میخوام تا آخر زندگیت بهت انرژی مثبت بدم و خوشحالیتُ ببینم ؛
میخوام تا آخر عشق رو باهات زندگی کنم دوسِت دارمای منو با دوسِت دارمای بقیه مقایسه نکن : )!
جونگکوک لبخندی زد ار همونا که دلم میلرزید
جونگکوک-این هوم از سر اعتماد به حرفت بود بانی سفیدم!
بوسه ایی رو لبام کاشت.
جونگکوک-ات من حاضرم بقیه عمرم و بدم تا فقط صدات و بشنوم تو چشمات زل بزنم...مرسی که به جز خودت بهم دوتا هدیه دیگه دادی...مرسی که تحملم کردی دورت بگردم من!:)
‹پایانخیالاتسها›
جونگ هی-ماما پاپا پیر شده دیگه هی...
دویدم سمتش و تو بغلم گرفتمش رو هوا چرخوندمش
جونگکوک-پیر با کی بودی آقا پسر؟
من تازه ۲۹ سالمه
قلقلکش دادم که خندید.
جونگ این-پاپا مال تو ماما مال من
جونگ هی-نخیرممممم ماما مال منه
جونگ این-اگه اذیتم کنی میزنم زیر جلیه ها؟
جونگ هی-میخوای گریه کنی؟ گریه کن بیتربیت
جونگ این واقعا زد زیر گریه دستای گردش و مشت کرد و به چشماش مالید
جونگ این-قبول نیست شما جونگ هی رو بیشتر دوس دالیننننن
جونگکوک-الان کرمت خوابید یا نه؟
ات-جونگ این پسرم من هردوتونو دوس دارم نیازی به دعوا نیس
جونگ این-نههه قبول نیس
جونگ این و بغل کردم و رو گردنم گذاشتمش
مچ پاهاش و گرفتم دستاشو گذاشت رو سرم
جونگکوک-خیلیم قبوله هیس شید
جونگ این-اگه برام اون ماشین قرمزه با ربات سفیده رو بخری هیس میشم
جونگ هی-اره منم هیس میشم
جونگکوک-ای توطئه گرا خیلی خوب قبوله اما به شرطی که هر کدوم یه ساعت ماساژ بدید منو!
‹𝒂𝒕›
همه رو مبل جمع شدیم. جونگکوک دستش و دور شونه من حلقه کرد. پسرا هم رو مبل وایسادن و پریدن رو سرمون
انقدر ناگهانی این کارو کردن که دوربین عکس و گرفت.
ات-دوقلوهااااا
جونگ هی-داداشی بیا فرار کنیم که ماما ممکنه بکشتمون
اینو گفتن غیب شدن
جونگکوک شروع کرد به خندیدن
جونگکوک-اثر هنری زیبایی میشه میزارمش تو موزه
میدونستم داره مسخره میکنه.
ات-پوف
خودمو تو بغلش جا کردم.
مثل پناهنده ایی که به کشورش برسه
چونه اش و بوسیدم.
ات-دوستدارم
جونگکوک-هوم!
ات-وقتیمیگم دوسِتدارم منظورم اینه میخوام باهات پیر شم ، میخوام تو روزای سخت و بد کنارت بمونم تا همه چی و باهم درست کنیم !
میخوام خوشحالت کنم،میخوام باعث پیشرفتت بشم ، میخوام اونقد باهاتخوب باشم که همه بهت حسودی کنن، میخوام دستتو بگیرم باهم به آرزوهامون برسیم ، میخوام تا آخر زندگیت بهت انرژی مثبت بدم و خوشحالیتُ ببینم ؛
میخوام تا آخر عشق رو باهات زندگی کنم دوسِت دارمای منو با دوسِت دارمای بقیه مقایسه نکن : )!
جونگکوک لبخندی زد ار همونا که دلم میلرزید
جونگکوک-این هوم از سر اعتماد به حرفت بود بانی سفیدم!
بوسه ایی رو لبام کاشت.
جونگکوک-ات من حاضرم بقیه عمرم و بدم تا فقط صدات و بشنوم تو چشمات زل بزنم...مرسی که به جز خودت بهم دوتا هدیه دیگه دادی...مرسی که تحملم کردی دورت بگردم من!:)
‹پایانخیالاتسها›
۳۱.۶k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.