رئیس من
رئیس من
پارت ۱
ا.ت ویو
صبح بیدار شدم صبحونه خوردم و مثل همیشه آماده شدم و رفتم بیرون دنبال کار بگردم چنتا شرکت رفتم پرسیدم گفتن نمیخوان تقریباً ظهر بود رفتم یه رستوران پیتزا سفارس دادم و منتظر بودم تا سفارشم بیاد یه خانمی وارد رستوران شد وقتی از کنار میز من رد شد یه برگه از کیفش افتاد ورش داشتم خواستم بش بدم که جمله ی «به منشی نیازمندیم» نظرم رو جلب کرد و با خودم گفتم باید شانسمو امتحان کنم رفتم سمت میزی که خانمه نشسته بود و بش گفتم
ا.ت: ببخشید خانم این آگهی رو از کجا اوردید؟
خانم لی: ببینم.....اها این؟......ما شرکتمون به یه منشی نیاز داره منشیه قبلی استفا داده برای همین رئیسمون گفتن این آگهیا رو پخش کنم....برا چی پرسیدی؟
ا.ت: اها خواستم اگه شد بیام برا کار
خانم لی: اها حتما فقط شمارتو بده که خبرت کنم کی بیای برا مصاحبه
ا.ت: اوکی •÷¢√=¢}^}¢
خانم لی: مرسی زنگ میزنم بت
ا.ت: اوکی منتظرم
رفتم سر میز خودم و پیتزام که اومد خوردم و رفتم خونه
به نظرتون ادامه بدم؟
پارت ۱
ا.ت ویو
صبح بیدار شدم صبحونه خوردم و مثل همیشه آماده شدم و رفتم بیرون دنبال کار بگردم چنتا شرکت رفتم پرسیدم گفتن نمیخوان تقریباً ظهر بود رفتم یه رستوران پیتزا سفارس دادم و منتظر بودم تا سفارشم بیاد یه خانمی وارد رستوران شد وقتی از کنار میز من رد شد یه برگه از کیفش افتاد ورش داشتم خواستم بش بدم که جمله ی «به منشی نیازمندیم» نظرم رو جلب کرد و با خودم گفتم باید شانسمو امتحان کنم رفتم سمت میزی که خانمه نشسته بود و بش گفتم
ا.ت: ببخشید خانم این آگهی رو از کجا اوردید؟
خانم لی: ببینم.....اها این؟......ما شرکتمون به یه منشی نیاز داره منشیه قبلی استفا داده برای همین رئیسمون گفتن این آگهیا رو پخش کنم....برا چی پرسیدی؟
ا.ت: اها خواستم اگه شد بیام برا کار
خانم لی: اها حتما فقط شمارتو بده که خبرت کنم کی بیای برا مصاحبه
ا.ت: اوکی •÷¢√=¢}^}¢
خانم لی: مرسی زنگ میزنم بت
ا.ت: اوکی منتظرم
رفتم سر میز خودم و پیتزام که اومد خوردم و رفتم خونه
به نظرتون ادامه بدم؟
۷.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.