پارت۶
ویو جیمین
که .... وقتی به صورتم نگاه کرد ... یهو رنگ اش پرید ... چش شده ....
#ت....تو
@چیه چرا اینجوری نگاه میکنی
#صو...رت..ت
@ها مگه چی شده
به آینه ی که توی اتاق بود نگاه کردم ....... دندون های بلندم دراومده بودن ... و چشمام هم قرمز شده بودن ...... طبیعی بود بترسه خب ..... ولی الان .... دلم خون میخواست ... خیلی خون میخواستم ...... باید زود از اتاق برم بیرون وگر نه ......... ممکنه کنترلم و از دست بدم و ...... خون اون دختر و بخورم ........ زود خواستم از اتاق برم بیرون که ...... بوی خون توی اتاق پیچید ... نتونستم خودم و کنترل کنم و برگشتم عقب بو از اون دختر میومد .... خودشم انگار ترسیده بود ... ولی نمیتونستم خودم و کنترل کنم به سمتش حمله ور شدم .... هولش دادم ... که به دیوار چسبید... بهش نزدیک شدم و سرم و توی گردنم فرو بردم ..... و دندونام و وارد گردنش کردم که .... جیغ بلندی زد و پاهاش سست شد و خواست بیوفته که گرفتمش و .... بیشتر دندونام و توی گردنش فشار دادم ............ بعد از اینکه سیر شدم ... دندونام و در آوردم که متوجه شدم از هوش رفته ... آروم بلندش کردم و روی تخت گذاشتمش ..... خیلی کم خون شده بود ... برفتم پایین و یکم خون آوردم و گذاشتم توی دهنش ..... بعد از اینکه مطمئن شدم خوب شده.... از اتاق خارج شدم.... که .....
ادامه دارد
که .... وقتی به صورتم نگاه کرد ... یهو رنگ اش پرید ... چش شده ....
#ت....تو
@چیه چرا اینجوری نگاه میکنی
#صو...رت..ت
@ها مگه چی شده
به آینه ی که توی اتاق بود نگاه کردم ....... دندون های بلندم دراومده بودن ... و چشمام هم قرمز شده بودن ...... طبیعی بود بترسه خب ..... ولی الان .... دلم خون میخواست ... خیلی خون میخواستم ...... باید زود از اتاق برم بیرون وگر نه ......... ممکنه کنترلم و از دست بدم و ...... خون اون دختر و بخورم ........ زود خواستم از اتاق برم بیرون که ...... بوی خون توی اتاق پیچید ... نتونستم خودم و کنترل کنم و برگشتم عقب بو از اون دختر میومد .... خودشم انگار ترسیده بود ... ولی نمیتونستم خودم و کنترل کنم به سمتش حمله ور شدم .... هولش دادم ... که به دیوار چسبید... بهش نزدیک شدم و سرم و توی گردنم فرو بردم ..... و دندونام و وارد گردنش کردم که .... جیغ بلندی زد و پاهاش سست شد و خواست بیوفته که گرفتمش و .... بیشتر دندونام و توی گردنش فشار دادم ............ بعد از اینکه سیر شدم ... دندونام و در آوردم که متوجه شدم از هوش رفته ... آروم بلندش کردم و روی تخت گذاشتمش ..... خیلی کم خون شده بود ... برفتم پایین و یکم خون آوردم و گذاشتم توی دهنش ..... بعد از اینکه مطمئن شدم خوب شده.... از اتاق خارج شدم.... که .....
ادامه دارد
۶۶۷
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.