p.15
یه دفعه دیوار ها هم آتیش گرفتن و به سمته ما به حرکت در اومدن.
جون سو:فهمیدم
دستشو از رویه میز برداشت و از تویه جیبش چیزی رو در آورد.اومد جلو و درشو باز کرد و ریخت توی لیوان.ویسکی بود.
جک:تو تمامه این مدت اینو داشتی و دهنتو باز نمیکردی
لیوانو از دستم گرفت و گذاشت رویه دایره.پنجره بالا رفت و تونل ظاهر شد.دیوار هر لحظه داشن به میز نزدیک تر میشد.سریع به سمته تونل دویدیم و رفتیم توش.تونل شبیه به تونل کولر بود.تهش یه دریچه بود.سریع به سمتش رفتیم.من آخرین نفر بودم.یه دفعه احساس نفس تنگی شدیدی بهم دست داد.دستمو روی گلوم گذاشتم.انگار چیزی تویه گلوم گیر کرده بود و نمیزاشت نفس بکشم.
جک:ا/ت(با داد)
نگاهمو بهش دادم.از دریچه گذشته بود.
جک:دستتو بده بهم
دستمو بلند کردم که بهش بدم ولی دستم بهش نرسید.یه دفعه صدایه انفجار اومد.به پایینه پاهام نگاه کردم.آتیش داشت میومد به سمتم.
شاید آخره خطه.شاید پایانه زندگیه نفرت انگیزمه.شاید دارم راحت میشم.
چشمامو بستم و منتظر بودم تا به آرامش ابدی برسم که.....
خب خب!هیچی بهتون نگفتم پررو شدین.از این به بعد پارتا شرت داره.شرته پارته بعد:
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
لطفا حمایت کنین🥺🥲
جون سو:فهمیدم
دستشو از رویه میز برداشت و از تویه جیبش چیزی رو در آورد.اومد جلو و درشو باز کرد و ریخت توی لیوان.ویسکی بود.
جک:تو تمامه این مدت اینو داشتی و دهنتو باز نمیکردی
لیوانو از دستم گرفت و گذاشت رویه دایره.پنجره بالا رفت و تونل ظاهر شد.دیوار هر لحظه داشن به میز نزدیک تر میشد.سریع به سمته تونل دویدیم و رفتیم توش.تونل شبیه به تونل کولر بود.تهش یه دریچه بود.سریع به سمتش رفتیم.من آخرین نفر بودم.یه دفعه احساس نفس تنگی شدیدی بهم دست داد.دستمو روی گلوم گذاشتم.انگار چیزی تویه گلوم گیر کرده بود و نمیزاشت نفس بکشم.
جک:ا/ت(با داد)
نگاهمو بهش دادم.از دریچه گذشته بود.
جک:دستتو بده بهم
دستمو بلند کردم که بهش بدم ولی دستم بهش نرسید.یه دفعه صدایه انفجار اومد.به پایینه پاهام نگاه کردم.آتیش داشت میومد به سمتم.
شاید آخره خطه.شاید پایانه زندگیه نفرت انگیزمه.شاید دارم راحت میشم.
چشمامو بستم و منتظر بودم تا به آرامش ابدی برسم که.....
خب خب!هیچی بهتون نگفتم پررو شدین.از این به بعد پارتا شرت داره.شرته پارته بعد:
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
لطفا حمایت کنین🥺🥲
۱۲.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.