فلش بک به صبح
فلش بک به صبح
از زبان تهیونگ
بلند شدم تهیان مثل یه گربه خوابیده بود همین طوری نگاش میکردم ولی خدایی خواهر به این خوشگلی هیشکی نداره هاا هوووف باید مراقبش باشم اگر بلایی سرش بیاد خودمو نمیبخشم اون الان فقط به من نیاز داره یه بوس روی گونه اش گذاشتم که چشماشو باز کرد
از زبان تهیان
حس کردم یه نفر گونه ام و بوسید چشمام باز کردم تهیونگ بود
تهیان.سلام داداشی
تهیونگ.سلام خوشگلم صبح بخیر
تهیان.هوم ساعت چنده؟
تهیونگ. ۹ و ۳۰ پاشو بریم صبحانه بخوریم
تهیان. باشه تو برو منم میام
تهیونگ رفت دستشویی فقط شلوارک پاش بود بعدم یه تیشرت پوشید و رفت بیرون منم رفتم دست شویی کارهای لازم انجام دادم و رفتم یه لباس معمولی پوشیدم موهام و پایین بستم یه برق لب زدم و رفتم بیرون همه سر میز بودن
تهیان. صبح بخیر
هاوین.صبح بخیر عزیزم
کوک.صب بخیر
رفتم کنار ته نشستم مشغول خوردن صبحانه شدیم
فلش بک به ساعت ۵
همین جوری نشسته بودیم تو حال همه تو گوشیشون بودن
ته. هوف هرروز باید اینجوری بگذره؟جونگکوک پاشو بریم تو استخر
کوک. بریم
اون دوتا رفتن بیرون که شنا کنن
هاوین. ما چیکار کنیم؟😒
تهیان.یه فکری دارم
..........
از زبان تهیونگ
بلند شدم تهیان مثل یه گربه خوابیده بود همین طوری نگاش میکردم ولی خدایی خواهر به این خوشگلی هیشکی نداره هاا هوووف باید مراقبش باشم اگر بلایی سرش بیاد خودمو نمیبخشم اون الان فقط به من نیاز داره یه بوس روی گونه اش گذاشتم که چشماشو باز کرد
از زبان تهیان
حس کردم یه نفر گونه ام و بوسید چشمام باز کردم تهیونگ بود
تهیان.سلام داداشی
تهیونگ.سلام خوشگلم صبح بخیر
تهیان.هوم ساعت چنده؟
تهیونگ. ۹ و ۳۰ پاشو بریم صبحانه بخوریم
تهیان. باشه تو برو منم میام
تهیونگ رفت دستشویی فقط شلوارک پاش بود بعدم یه تیشرت پوشید و رفت بیرون منم رفتم دست شویی کارهای لازم انجام دادم و رفتم یه لباس معمولی پوشیدم موهام و پایین بستم یه برق لب زدم و رفتم بیرون همه سر میز بودن
تهیان. صبح بخیر
هاوین.صبح بخیر عزیزم
کوک.صب بخیر
رفتم کنار ته نشستم مشغول خوردن صبحانه شدیم
فلش بک به ساعت ۵
همین جوری نشسته بودیم تو حال همه تو گوشیشون بودن
ته. هوف هرروز باید اینجوری بگذره؟جونگکوک پاشو بریم تو استخر
کوک. بریم
اون دوتا رفتن بیرون که شنا کنن
هاوین. ما چیکار کنیم؟😒
تهیان.یه فکری دارم
..........
۴.۲k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.