love at school 25
love at school 25
رفتم تو سالن داشتم ناامید میشدم که یکی دستمو گرفت و منو انداخت تو بغلش
جیمین بود
متقابل بغلش کردم
جیمین.هیچ میدونی چقد دنبالت گشتیم
ات.ببخشید دنبال دستشویی بودم
بهش نگفتم که حالم بد بوده
رفتیمو نشستیم که تو فکر اون مرد فرو رفتم
نامجون.سوا حالت خوبه؟
ات.وقتی داشتم از دستشویی میومدم بیرون با یه مردی رو به رو شدم
اون ...اون قدش بلند بود و یه گردنبند مار داشت ....گفت جیمین انتخاب خوبی داره اما قرار نیست مال اون باشه....بعدشم ترسناک گفت مراقب خودت باش
جیمین با دست محکم زد به میز
جیمین.اون عوضیه پستت
کوک.جی هیون .......حتما یه نقشه واسه امشب داره ....چیکار کنیم؟
جیمین.دخترا اماده فرار باشین صدای شلیک که شنیدین پشت سرتونو نگاه نکنین و فقط برین
دخترا.ب..باشه
ات.پس شما چی
جیمین.شما مهم ترین
یهو صدای شلیک اومد جیغ زدیم
هر کی به یه طرف فرار کرد اما من نزدیک جیمین موندم
جیمین.مگه نگفتم بروووووو الان باید پیش خودم بمونی تا بدمت به کوکککک
ات.ب..باشه
داشتن تیراندازی میکردن که جی هیون رو بکشن اونم میخواست ما رو بکشه جیمین منو داد به کوک کوکم سریع دستمو گرفت و کشید تا به ماشین برسونتم منم داشتم گریه میکردم و میخواستم برم پیش جیمین وسطای راه بودیم که صدای شلیک و داد جیمین اومد
جیمین.سوااا پشت س..سرتو نگاه ...ن...نکنننن
وقتی برگشتم دیدم جیمین تیر خورده افتادم زمین نمیتونستم باور کنم پاشدم و از زیر دست کوک در رفتم و دوییدم سمت جیمین
جی هیون اومد و تنفگ رو رو سرم نشونه گرفت
جی هیون.گفتم که نمیزارم به هم برسین
زخم جیمین رو ول کردم و اروم طوری که جی هیون نبینه اصلحه ی جیمین رو برداشتم و یهو رو سرش نشونه گرفتم
خواستم بزنمش که تو شکمم درد بدی حس کردم و از پا افتادم و یه تیر از اصلحه ی تو دستم شلیک شد و خورد به پای جی هیون اونم بزور دویید طرف ماشین و فرار کرد
سینه خیز به سمت جیمین رفتم
بایه دستم شکم تیر خورده ی خودمو گرفته بودم و با یه دست شونه ی جیمین رو
گریه میکردم
میترسیدم از دستش بدم یهو به خاطر اون حالت تهوعی که از صبح داشتم خون بالا اوردم و چشام تار دید و بیهوش شدم ولی قبلش دیدم کوک و بقیه طرفمون میدوئن
و سیاهی مطلق.......
رفتم تو سالن داشتم ناامید میشدم که یکی دستمو گرفت و منو انداخت تو بغلش
جیمین بود
متقابل بغلش کردم
جیمین.هیچ میدونی چقد دنبالت گشتیم
ات.ببخشید دنبال دستشویی بودم
بهش نگفتم که حالم بد بوده
رفتیمو نشستیم که تو فکر اون مرد فرو رفتم
نامجون.سوا حالت خوبه؟
ات.وقتی داشتم از دستشویی میومدم بیرون با یه مردی رو به رو شدم
اون ...اون قدش بلند بود و یه گردنبند مار داشت ....گفت جیمین انتخاب خوبی داره اما قرار نیست مال اون باشه....بعدشم ترسناک گفت مراقب خودت باش
جیمین با دست محکم زد به میز
جیمین.اون عوضیه پستت
کوک.جی هیون .......حتما یه نقشه واسه امشب داره ....چیکار کنیم؟
جیمین.دخترا اماده فرار باشین صدای شلیک که شنیدین پشت سرتونو نگاه نکنین و فقط برین
دخترا.ب..باشه
ات.پس شما چی
جیمین.شما مهم ترین
یهو صدای شلیک اومد جیغ زدیم
هر کی به یه طرف فرار کرد اما من نزدیک جیمین موندم
جیمین.مگه نگفتم بروووووو الان باید پیش خودم بمونی تا بدمت به کوکککک
ات.ب..باشه
داشتن تیراندازی میکردن که جی هیون رو بکشن اونم میخواست ما رو بکشه جیمین منو داد به کوک کوکم سریع دستمو گرفت و کشید تا به ماشین برسونتم منم داشتم گریه میکردم و میخواستم برم پیش جیمین وسطای راه بودیم که صدای شلیک و داد جیمین اومد
جیمین.سوااا پشت س..سرتو نگاه ...ن...نکنننن
وقتی برگشتم دیدم جیمین تیر خورده افتادم زمین نمیتونستم باور کنم پاشدم و از زیر دست کوک در رفتم و دوییدم سمت جیمین
جی هیون اومد و تنفگ رو رو سرم نشونه گرفت
جی هیون.گفتم که نمیزارم به هم برسین
زخم جیمین رو ول کردم و اروم طوری که جی هیون نبینه اصلحه ی جیمین رو برداشتم و یهو رو سرش نشونه گرفتم
خواستم بزنمش که تو شکمم درد بدی حس کردم و از پا افتادم و یه تیر از اصلحه ی تو دستم شلیک شد و خورد به پای جی هیون اونم بزور دویید طرف ماشین و فرار کرد
سینه خیز به سمت جیمین رفتم
بایه دستم شکم تیر خورده ی خودمو گرفته بودم و با یه دست شونه ی جیمین رو
گریه میکردم
میترسیدم از دستش بدم یهو به خاطر اون حالت تهوعی که از صبح داشتم خون بالا اوردم و چشام تار دید و بیهوش شدم ولی قبلش دیدم کوک و بقیه طرفمون میدوئن
و سیاهی مطلق.......
۴.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.