ازدواج اجباری: پارت11
همین الان از خواب پاشدم چشم باز کردم اومدم فیک بمویسم☺️☺️
تهیونگ ویو:
مثل همیشه صبح وقتی از خواب پاشدم یونا خواب بود لباسام رو پوشیدم و صبحونه نخورده رفتم سرکار. وقتی وارد شرکت شدم چند تفر بهم تعظیم کردن بعد من رفتم داخل اتاقم. روی میزم کلی برگه بود که باید برسی میکردم دس سریع مشغول شدم. که صدای اومد
یوری: اوپاا میتونم بیام تو
ته: بیا
و یوری لوس ترین بدرد نخور ترین دختر جهان وارد اتاقم شد. اومد پشت میزم دقیقا کنار من
بعد صندلی رو عقب داد پاش رو گذاشت بین پا های من و کراواتم رو گرفت وصورتم اورد نزدیک صورتش. عصبانی شدم و کراواتم رو از دستش بیرون اوردم
یوری: چی شده اوپا عصبانی هستی
محکم هلش دادم و چسبید به دیوار رفتم نزدیکش دستم رو گذاشتم کنار سرش صورتم رو بردم نزدیکش. فکر میکرد میخوام ببوسمش ولی از پشت موهاش رو گرفتم و گفتم
ته: ببین دختر ی هرزه تا دو روز پیش شاید اگه جلوی خودم رو نمیگرفتم میبوسیدمت ولی الان زن دارم برو با یه حر.و. م. زا.. ده ای مثل خودت رابطه داشته باش فهمیدی
یوری: اییییی خودت خواستی با این حرفات بعدا برات بد تموم میشه
ته: برو بیرون اخراجی
یوری رفت بیرون و ته هم به ادامه ی کارش رسید
یونا ویو: بعد از خوردن صبحونه حوصلم سر رفته بود پس زنگ زدم به ته
یونا: سلام
ته: سلام بیب
یونا: میشه یه چیزی بگم
ته: بگو
یونا: میشه منم بیام محل کارت اخه میخوام بدونم کجا کار میکنی
ته: باشه الان یکی رو میفرستم دنبالت
یونا: باشه خدافظ
تت: لباس خیلی باز و خیلی کوتاه نپوشیییی خدافظ
یونا: باشه
لباسی که یونا پوشید رو پارت بعد میزارم
برم صبحونه بخورم بیام پارت بعدی رو بزارم
تهیونگ ویو:
مثل همیشه صبح وقتی از خواب پاشدم یونا خواب بود لباسام رو پوشیدم و صبحونه نخورده رفتم سرکار. وقتی وارد شرکت شدم چند تفر بهم تعظیم کردن بعد من رفتم داخل اتاقم. روی میزم کلی برگه بود که باید برسی میکردم دس سریع مشغول شدم. که صدای اومد
یوری: اوپاا میتونم بیام تو
ته: بیا
و یوری لوس ترین بدرد نخور ترین دختر جهان وارد اتاقم شد. اومد پشت میزم دقیقا کنار من
بعد صندلی رو عقب داد پاش رو گذاشت بین پا های من و کراواتم رو گرفت وصورتم اورد نزدیک صورتش. عصبانی شدم و کراواتم رو از دستش بیرون اوردم
یوری: چی شده اوپا عصبانی هستی
محکم هلش دادم و چسبید به دیوار رفتم نزدیکش دستم رو گذاشتم کنار سرش صورتم رو بردم نزدیکش. فکر میکرد میخوام ببوسمش ولی از پشت موهاش رو گرفتم و گفتم
ته: ببین دختر ی هرزه تا دو روز پیش شاید اگه جلوی خودم رو نمیگرفتم میبوسیدمت ولی الان زن دارم برو با یه حر.و. م. زا.. ده ای مثل خودت رابطه داشته باش فهمیدی
یوری: اییییی خودت خواستی با این حرفات بعدا برات بد تموم میشه
ته: برو بیرون اخراجی
یوری رفت بیرون و ته هم به ادامه ی کارش رسید
یونا ویو: بعد از خوردن صبحونه حوصلم سر رفته بود پس زنگ زدم به ته
یونا: سلام
ته: سلام بیب
یونا: میشه یه چیزی بگم
ته: بگو
یونا: میشه منم بیام محل کارت اخه میخوام بدونم کجا کار میکنی
ته: باشه الان یکی رو میفرستم دنبالت
یونا: باشه خدافظ
تت: لباس خیلی باز و خیلی کوتاه نپوشیییی خدافظ
یونا: باشه
لباسی که یونا پوشید رو پارت بعد میزارم
برم صبحونه بخورم بیام پارت بعدی رو بزارم
۶.۵k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.