توت فرنگی p¹⁶
تهیونگ امروز با جین چکاب داشت برای همین زود تر رفت تا هیکو و کوک بیدار نشن، چون که کوک دیشب ساعت ۴ اومد خونه ، چون که توی اتاق عمل بود.
*بیمارستان، اتاق چکاب*
جین: خوب ببین تهیونگ وضعیت بچه خوبه ولی وضعیت تو زیادی خوب نیس، ببین نمیخوام نگرانت کنم ولی باید تل ماه آینده خودت و تقویت کنی! چون که زایمانت طبیعی انجام میشه ممکنه که زیاد ازت انرژی بره، میدونی که!
تهیونگ: هیونگ من قبل از این وروجک هیکو رو هم باردار بودن و زایمان کردم!
جین: خیلی خب، باشه بلند شو.
تهیونگ: میگم از دو هفته ی پیش تا الان خبری از جیمین و یونگی نیستا، کجان؟
جین: اتفاقا دیشب با جیمین حرف میزدم، میگه که تازه گیا کاراش چون کم شده با یونگی میره مسافرت!
تهیونگ: هیونگ ببین کوک ماه دیگه تعطیله کلا، یعنی هیچ کاری نداره ، اینجوری هم که تو میگی جیمین کاری نداره اگر شماها هم کاری ندارید بریم ماه دیگه مسافرت.
جین: اتفاقا هم جیهوپ چند روز پیش این پیشنهاد و داد! ولی باید با نامجون صحبت کنم! تا شب بهت خبر میدم، اوکی؟
تهیونگ: اوکی باشه، آهان راستی کی این به دنیا میاد.
جین: معلوم نیست، خیلی دخترت خجالتیه!
ته: بر عکس داداشش!
جین: (خنده)
ته: (خنده)
ته: خوب من برم، این پدر پسر خواب بودن من اومدم،پس تا شب بهم اعلام کن که من برنامه رو بریزم!
جین: اوکی ولی کجا بریم؟
ته: اون کلبه ی توی جنگل و یادته؟
جین: همونی که سالگرد خودتون و اونجا گرفتید؟
ته: دقیقا! بریم اونجا!
جین: ولی ماه آینده وقت زایمانته اگر وقتش بشه اونجا هیچ دکتر و بیمارسنانی نیستا!
ته: مگه ما میخوایم چند روز بمونیم؟ یه دو سه روز!
جین: اوکی، پس بای.
ته: بابای به نامی هم سلام برسون!
جین: چشم، خدافظ.
ته: خدافظ.
تهیونگ از بیمارستان میزنه بیرون و از اونجایی که هوس کیک شکلاتی گرده بود یه کیک بزرگ شکلاتی گرفت رفت خونه.
هیکو: اوومممم بابا پس مامان کجاس؟
ته: من اومدممممم.
کوک: به به کجا به سلامتی؟ نمیگی من نگرانت میشم؟
ته: ای بابا چه استرسی میگیری! بیاید صبحانه.
*سر میز صبحانه*
ته: میگم که با جین در مورد مسافرت حرف زدم، گفت که باید با نامی صحبت کنه ببینه که اونم مرخصه یا نه؟
کوک: اوکی...
ته: وایییی.. گردنم گرفت.
کوک هم بلند شد و به همون شکلی که همه میدونن (این و همه میدونن.....همههه)
گردن تهیونگ و ماساژ داد.
و....
*بیمارستان، اتاق چکاب*
جین: خوب ببین تهیونگ وضعیت بچه خوبه ولی وضعیت تو زیادی خوب نیس، ببین نمیخوام نگرانت کنم ولی باید تل ماه آینده خودت و تقویت کنی! چون که زایمانت طبیعی انجام میشه ممکنه که زیاد ازت انرژی بره، میدونی که!
تهیونگ: هیونگ من قبل از این وروجک هیکو رو هم باردار بودن و زایمان کردم!
جین: خیلی خب، باشه بلند شو.
تهیونگ: میگم از دو هفته ی پیش تا الان خبری از جیمین و یونگی نیستا، کجان؟
جین: اتفاقا دیشب با جیمین حرف میزدم، میگه که تازه گیا کاراش چون کم شده با یونگی میره مسافرت!
تهیونگ: هیونگ ببین کوک ماه دیگه تعطیله کلا، یعنی هیچ کاری نداره ، اینجوری هم که تو میگی جیمین کاری نداره اگر شماها هم کاری ندارید بریم ماه دیگه مسافرت.
جین: اتفاقا هم جیهوپ چند روز پیش این پیشنهاد و داد! ولی باید با نامجون صحبت کنم! تا شب بهت خبر میدم، اوکی؟
تهیونگ: اوکی باشه، آهان راستی کی این به دنیا میاد.
جین: معلوم نیست، خیلی دخترت خجالتیه!
ته: بر عکس داداشش!
جین: (خنده)
ته: (خنده)
ته: خوب من برم، این پدر پسر خواب بودن من اومدم،پس تا شب بهم اعلام کن که من برنامه رو بریزم!
جین: اوکی ولی کجا بریم؟
ته: اون کلبه ی توی جنگل و یادته؟
جین: همونی که سالگرد خودتون و اونجا گرفتید؟
ته: دقیقا! بریم اونجا!
جین: ولی ماه آینده وقت زایمانته اگر وقتش بشه اونجا هیچ دکتر و بیمارسنانی نیستا!
ته: مگه ما میخوایم چند روز بمونیم؟ یه دو سه روز!
جین: اوکی، پس بای.
ته: بابای به نامی هم سلام برسون!
جین: چشم، خدافظ.
ته: خدافظ.
تهیونگ از بیمارستان میزنه بیرون و از اونجایی که هوس کیک شکلاتی گرده بود یه کیک بزرگ شکلاتی گرفت رفت خونه.
هیکو: اوومممم بابا پس مامان کجاس؟
ته: من اومدممممم.
کوک: به به کجا به سلامتی؟ نمیگی من نگرانت میشم؟
ته: ای بابا چه استرسی میگیری! بیاید صبحانه.
*سر میز صبحانه*
ته: میگم که با جین در مورد مسافرت حرف زدم، گفت که باید با نامی صحبت کنه ببینه که اونم مرخصه یا نه؟
کوک: اوکی...
ته: وایییی.. گردنم گرفت.
کوک هم بلند شد و به همون شکلی که همه میدونن (این و همه میدونن.....همههه)
گردن تهیونگ و ماساژ داد.
و....
۴.۰k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.