عشق شیرین پارت۵
ته ویو )
چشمام رو باز کردم جیمین نبود حتما رفته پیش اعضا بلند شدم و نگاهی به ساعت کردم ساعت ۸ بود تقریبا ۱ساعت خواب بودم یهو یه فکری به ذهنم رسید از اتاق بیرون اومدم و رفتم پیش اعضا
*بچه هاااااا
همه:بله
*بیاید حال
همه اعضا اومدن حال جز شوگا مهم نبود
€به نال
*خب میگم شما هبونگ لابن بمونید خونه ما مکنه ااین بریم بیرون چه طوره اگه موافق باشین
همه :موافقیم
*خب جیمین،کوک،هایمین بریم آماده شیم به ربع دیگه راه میافتیم
جیمین ویو)
از خواب بیدار شدم ته کنارم خواب بودم بی سرو صدا اومدم بیرون و به صحنه ای که دیدم لبختدی زدم هایمین و یونتان روی کاناپه خوابیده بودن
این دختر چه قدر کیوته خداااااااا بیدارش کردم چون ممکن بود کمر درد بگیره بلند شد و نشست خسته بود رفتم و براش یه لیوان آب پرتقال بردم بخوره بهتر شد ریاد نگذشت که بقیه هم اومدن بعد پیشنهاد ته رفتیم به نوبت حاضر شیم اول ته رفت بعد من وقتی رغتیم دیدیم هایمین و کوک منتظرن
هایمین ویو)
چشام رو باز کردم جیمین رو دیدم یه لحظه گیج شدم که چیشده بعد یادم افتاد روی کاناپه با یونتان خوابم برده جیمین رفت و به لیوا آب پرتقال برام آورد
بعد همه اومدن و تصمیم گرفتیم مکنه لاین برن بیرون
اول من رفتم اتاق خودم و کوک و یه نیم تنه گشاد سفید با شلوار مشکی پوشیدم ماسک و کلاه باکت مشکیم روهم برداشتم و رفتم یه آرایش ساده کنم
کرم و کرم پودرینا نزدم چون پوستم سفید بود
فقط ابرو هامو درست کردم یه خط چشم ساده نازک کشیدم و یه رژ صورتی کالباسی کشیدم
موهارو هم فقط شونه کردم و باز گذاشتم
و رفتم بیرون و منتظر بقیه شدم
اسلاید آخر استایل هایمین
چشمام رو باز کردم جیمین نبود حتما رفته پیش اعضا بلند شدم و نگاهی به ساعت کردم ساعت ۸ بود تقریبا ۱ساعت خواب بودم یهو یه فکری به ذهنم رسید از اتاق بیرون اومدم و رفتم پیش اعضا
*بچه هاااااا
همه:بله
*بیاید حال
همه اعضا اومدن حال جز شوگا مهم نبود
€به نال
*خب میگم شما هبونگ لابن بمونید خونه ما مکنه ااین بریم بیرون چه طوره اگه موافق باشین
همه :موافقیم
*خب جیمین،کوک،هایمین بریم آماده شیم به ربع دیگه راه میافتیم
جیمین ویو)
از خواب بیدار شدم ته کنارم خواب بودم بی سرو صدا اومدم بیرون و به صحنه ای که دیدم لبختدی زدم هایمین و یونتان روی کاناپه خوابیده بودن
این دختر چه قدر کیوته خداااااااا بیدارش کردم چون ممکن بود کمر درد بگیره بلند شد و نشست خسته بود رفتم و براش یه لیوان آب پرتقال بردم بخوره بهتر شد ریاد نگذشت که بقیه هم اومدن بعد پیشنهاد ته رفتیم به نوبت حاضر شیم اول ته رفت بعد من وقتی رغتیم دیدیم هایمین و کوک منتظرن
هایمین ویو)
چشام رو باز کردم جیمین رو دیدم یه لحظه گیج شدم که چیشده بعد یادم افتاد روی کاناپه با یونتان خوابم برده جیمین رفت و به لیوا آب پرتقال برام آورد
بعد همه اومدن و تصمیم گرفتیم مکنه لاین برن بیرون
اول من رفتم اتاق خودم و کوک و یه نیم تنه گشاد سفید با شلوار مشکی پوشیدم ماسک و کلاه باکت مشکیم روهم برداشتم و رفتم یه آرایش ساده کنم
کرم و کرم پودرینا نزدم چون پوستم سفید بود
فقط ابرو هامو درست کردم یه خط چشم ساده نازک کشیدم و یه رژ صورتی کالباسی کشیدم
موهارو هم فقط شونه کردم و باز گذاشتم
و رفتم بیرون و منتظر بقیه شدم
اسلاید آخر استایل هایمین
۳۲.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.