باجه ی عاشقی
# باجه_ی_عاشقی
پارت:۲
#دیانا
یکی درو زد
سری صورتم رو شستم و درو باز کردم دیدم مهدیسه
#مهدیس
خوبی ؟ چیشده؟
#دیانا
هیچی نشده
کارم داشتی ؟
#مهدیس
اها آره این دختره آمده ک بایه پسره چند دیقه پیش آمده بود میگه با تو کار دارع
#دیانا
اوکی الان میام
دیگه از دسشویی امدم بیرون یعنی چیکارم داره ؟
#مهشاد
احساس کردم ک ارسلان بعد دیدن دختره چشاش برق میزد دلم نمیخواست بعد از شیما دوباره شکست بخوره
ارسلان رو پیچوندم و آمدم دباره بانک ک با دختره حرف بزنم
#دیانا
سلام جانم اتفاقی افتاده
#مهشاد
ببین حرفو نمیپیچونم اگه میخوایی ب داداش من نزدیک شی کور خوندی البته اگر خودشم بخواد من نمیزارممم
از امثال شما اصلا خوشم نمیاد
#دیانا
اولش پشمام ریخته نمد چرا بغض کردم ولی شروع کردم گفتم: من ن میخوام ب داداش تو نزدیک شم ن دنبال مال منال لشم اگه آمدی اینجا این چیزا رو بگی باید بگو خیالت راحت من کاری نمیکنم ( بغض )
#مهشاد
مطمئن باشم؟
#دیانا
بغضم داش تبدیل ب گریه میشد ب شروع کردم ب لب زدن :
تو کی هستی ک میخوایی مطمئنم باشی ها ؟ اگه خیلی نگران داداشتی ب فکر سلامت روان خودت باش بدبخت ( حرص )
#مهشاد
کاری نکن از کار بی کار شی دختر جون
#دیانا
پاشدم وسایلم و برداشتم از بانک زدم بیرون همین جور تند تند راه میرفتم و گریه میکردم نمد باید چیکار کنم ک یهو برگشتم دیدم همون پسرس ک تو بانک بود
#ارسلان
اون دختره ک تو بانک بود رو دیدم توی پیاده رو ب راننده گفتم نگه داره تند تند راه رفتم ک بهش رسیدم دستشو گرفتم ک برگشت گفتم : خانوم خوبید میخواید یکم آب بخورید
#دیانا
با این حرفی زد یه لحظه جنی شدم و کل قضیه رو براش گفتم
#ارسلان
یه لحظه واقن هنگ کردم و اشکاش رو ک دیدم کشیدش تو بغلم و گفتم ببخشید من کاری نکردم و چیزی نگفتم من ازطرف مهشاد معذرت میخوام
#دیانا
تو بغلش گریم اوج گرفت
#ارسلان
هیش دختر کوچولو گریه نکن بیا بریم تو ماشین حرف بزنیم خو ؟
#دیانا
باش
دستمو گرفت و منم دنبالش
بعد مدت هااا پارت دادممممم حمایتتتت؟🖤🪐
پارت:۲
#دیانا
یکی درو زد
سری صورتم رو شستم و درو باز کردم دیدم مهدیسه
#مهدیس
خوبی ؟ چیشده؟
#دیانا
هیچی نشده
کارم داشتی ؟
#مهدیس
اها آره این دختره آمده ک بایه پسره چند دیقه پیش آمده بود میگه با تو کار دارع
#دیانا
اوکی الان میام
دیگه از دسشویی امدم بیرون یعنی چیکارم داره ؟
#مهشاد
احساس کردم ک ارسلان بعد دیدن دختره چشاش برق میزد دلم نمیخواست بعد از شیما دوباره شکست بخوره
ارسلان رو پیچوندم و آمدم دباره بانک ک با دختره حرف بزنم
#دیانا
سلام جانم اتفاقی افتاده
#مهشاد
ببین حرفو نمیپیچونم اگه میخوایی ب داداش من نزدیک شی کور خوندی البته اگر خودشم بخواد من نمیزارممم
از امثال شما اصلا خوشم نمیاد
#دیانا
اولش پشمام ریخته نمد چرا بغض کردم ولی شروع کردم گفتم: من ن میخوام ب داداش تو نزدیک شم ن دنبال مال منال لشم اگه آمدی اینجا این چیزا رو بگی باید بگو خیالت راحت من کاری نمیکنم ( بغض )
#مهشاد
مطمئن باشم؟
#دیانا
بغضم داش تبدیل ب گریه میشد ب شروع کردم ب لب زدن :
تو کی هستی ک میخوایی مطمئنم باشی ها ؟ اگه خیلی نگران داداشتی ب فکر سلامت روان خودت باش بدبخت ( حرص )
#مهشاد
کاری نکن از کار بی کار شی دختر جون
#دیانا
پاشدم وسایلم و برداشتم از بانک زدم بیرون همین جور تند تند راه میرفتم و گریه میکردم نمد باید چیکار کنم ک یهو برگشتم دیدم همون پسرس ک تو بانک بود
#ارسلان
اون دختره ک تو بانک بود رو دیدم توی پیاده رو ب راننده گفتم نگه داره تند تند راه رفتم ک بهش رسیدم دستشو گرفتم ک برگشت گفتم : خانوم خوبید میخواید یکم آب بخورید
#دیانا
با این حرفی زد یه لحظه جنی شدم و کل قضیه رو براش گفتم
#ارسلان
یه لحظه واقن هنگ کردم و اشکاش رو ک دیدم کشیدش تو بغلم و گفتم ببخشید من کاری نکردم و چیزی نگفتم من ازطرف مهشاد معذرت میخوام
#دیانا
تو بغلش گریم اوج گرفت
#ارسلان
هیش دختر کوچولو گریه نکن بیا بریم تو ماشین حرف بزنیم خو ؟
#دیانا
باش
دستمو گرفت و منم دنبالش
بعد مدت هااا پارت دادممممم حمایتتتت؟🖤🪐
۹.۷k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.