سناریو درخواستی ★
سناریو درخواستی
وقتی که برادر بزرگترمون هستن و ما داریم ازدواج میکنیم
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
نامجون:
هعییی باورم نمیشه ات رو دارم توی لباس عروس میبینم (بغض)
جین :
عجب وضعیتی هستااا من هنوز ازدواج نکردم اما خواهر کوچکترم داره ازدواج میکنه ولی مبارکت باشه خواهر کوچولوم
شوگا :
میره و به شوهرت میگه
-اگه خواهرم رو ناراحت کردی قبرت کندس
جیهوپ :
هیچی نمیگه و فقط گریه میکنه
جیمین:
وقتی توی لباس عروس میبینتت خیلی خوشحال میشه و پیشونیت رو میبوسه و میگه:
-خیلی مراقب خودت باش
تهیونگ:
اول باورش نمیشد اما بعد به مامانتون گفت
-مامان یادته ات تازه شروع به راه رفتن کرده بود؟؟ الان عروس شده
و هم تهیونگ و مامانت زدن زیر گریه
جونگ کوک :
دستی به روی موهاش میکشه و موهاش رو خراب میکنه و با خوشحالی و کمی بغض نگاهت میکنه
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
تموم امیدوارم خوشتون آمده باشه
وقتی که برادر بزرگترمون هستن و ما داریم ازدواج میکنیم
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
نامجون:
هعییی باورم نمیشه ات رو دارم توی لباس عروس میبینم (بغض)
جین :
عجب وضعیتی هستااا من هنوز ازدواج نکردم اما خواهر کوچکترم داره ازدواج میکنه ولی مبارکت باشه خواهر کوچولوم
شوگا :
میره و به شوهرت میگه
-اگه خواهرم رو ناراحت کردی قبرت کندس
جیهوپ :
هیچی نمیگه و فقط گریه میکنه
جیمین:
وقتی توی لباس عروس میبینتت خیلی خوشحال میشه و پیشونیت رو میبوسه و میگه:
-خیلی مراقب خودت باش
تهیونگ:
اول باورش نمیشد اما بعد به مامانتون گفت
-مامان یادته ات تازه شروع به راه رفتن کرده بود؟؟ الان عروس شده
و هم تهیونگ و مامانت زدن زیر گریه
جونگ کوک :
دستی به روی موهاش میکشه و موهاش رو خراب میکنه و با خوشحالی و کمی بغض نگاهت میکنه
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
تموم امیدوارم خوشتون آمده باشه
۹.۲k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.