ازدواج قرار دادی ۵۲
و بعد سریع با عجله رفت سمت ماشینش و به سمت بیمارستان حرکت کرد
بیمارستان دکتر:
دکتر برای سومین بار عکس دست آت رو چک کرد و گفت:
آقای پارک از این عکسی که من می بینم دست خانم پارک آت شیکسته و قبل از این که گچش بگیریم
باید زخمش رو بخیه بزنم
جیمین با شوک سری تکون داد و گفت:
آره می خوام پیش آت بمونم
و بعد جیمین رفت سمت چپ آت نشست و دست چپش رو گرفت و برای اینکه آت حواسش پرت بشه شروع کرد باهاش حرف زدن
جیمین:
آت تو بچه پسر دوست داری یا دختر؟
آت بعد از یکم فکر کردن لبخندی زد و گفت:
اوم من پسر دوست دارم
جیمین:
ا من دختر دوست دارم،اگه بچه دار بشیم من می خوام دختر دار بشیم
آت که تو چهره اش و چشماش تعجب موج می زد گفت:
مگه ما می خوایم بچه دار بشیم؟مگه قرار نبود سر یه سال طلاق بگیریم؟
#جیمین
#فیک
اين داستان ادامه دارد...💜
بیمارستان دکتر:
دکتر برای سومین بار عکس دست آت رو چک کرد و گفت:
آقای پارک از این عکسی که من می بینم دست خانم پارک آت شیکسته و قبل از این که گچش بگیریم
باید زخمش رو بخیه بزنم
جیمین با شوک سری تکون داد و گفت:
آره می خوام پیش آت بمونم
و بعد جیمین رفت سمت چپ آت نشست و دست چپش رو گرفت و برای اینکه آت حواسش پرت بشه شروع کرد باهاش حرف زدن
جیمین:
آت تو بچه پسر دوست داری یا دختر؟
آت بعد از یکم فکر کردن لبخندی زد و گفت:
اوم من پسر دوست دارم
جیمین:
ا من دختر دوست دارم،اگه بچه دار بشیم من می خوام دختر دار بشیم
آت که تو چهره اش و چشماش تعجب موج می زد گفت:
مگه ما می خوایم بچه دار بشیم؟مگه قرار نبود سر یه سال طلاق بگیریم؟
#جیمین
#فیک
اين داستان ادامه دارد...💜
۷.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.