پرنسس اسلایترین
#پرنسس_اسلایترین
#part38
الکس رفت کادو هارو از زمین برداشتم راه افتادم، رفتم تو اتاق نشستم کادو هارو یکی یکی باز کنم، اولی هرماینی برام یه کتاب رفتار با گلای وحشی راستش چون مطالعه رو دوس دارم خوشم اومد، کادوی هریو باز کردم یه انگشتر نگینی دخترانه بود، کادوی رون یه اسباب بازی اهنگ دار عروسک خوشگل من بود😂
کادوی جینی یه کلاه لبه دار لبی بود و لونا هم یه لباس طوسی قشنگ بود
رسیدم کادوی الکس بازش کردم اونم 2 تا گوشواره پروانه بود که وسطش نگین سبز داشت خیلی خوشگل بودن
برا دابیم یه جفت جوراب عروسکی بود
کادوی پرفسور مکگوناگال هم دستبند گرون قیمت الماس دار بود
و هاگرید هم یه لیوان بزرگ که به قول خودش شبیه فنجونای.خونش بود اما سفیدش
خیلی از کادو ها خوشم اومد. اما پدر جالبه کادویی بهم نداد، اخه هرسال برام با پست پرندش یه کادویی میفرستاد ولی الان نیس
تو همین فکر بودم که یه دفعه در زده شد...
: بله
پدر: میتونم بیام
: بله بفرمااید
پدر درو باز کرد اومد تو، از جام بلند شدم
پ: سلام دخترم
: سلام پدر خوش اومدین
پ: عا بشین، بشین مزاحمت که نشدم؟
: معلومه که نه، نشستم رو مبل
پ: خب من کادویی بهت ندادم درسته، لبخندی زد، جعبه ای گرف سمتم، بیا
: این چیه
پ: بازش کن
: بازش کردم دیدم گیره سر و سنجاق سینه ست خیلی خوشگلیه که پر از نگینای گرون قیمت روشه ، وااای چه قشنگه
پ: بله اینا برا مادرتن
: چی؟ واقعا؟
پ: بله، بله اینا برا ایزابلن پرنسس اسلایترین
: با شنیدن اسم مادرم نا خوداگاه اشک تو چشام جمع شد و چندتا اشک ریز از چشم ریخت، مادرم چه شکلی بود؟
پ: مگه عکساشو ندیدی؟
: چرا دیدم اما از اخلاقاش هیچی نمیدونم
پ: اونم یه دختری شبیه تو بود مثل تو قیافش زیبا و با وقار بود، حالاحالاها با کسی دوست نمیشد و به دوستیش بسیار وفا دار بود، دختر مغروری بود اما همه چیو تحت کنترلش نگه میداشت
ماریانا من بار ها و بارها گفتم و بازم میگم که تو کاملا شبیه مادرتی و مثل اون سر سختو مثل رئیسا رفتار میکنی، قدر این قدرتتو بدون اما بهش بالین نده چون غرور زیاد ادمو بدبخت میکنه
: بله قول میدم همیشه اینکارو بکنم
پ: من از وقتی که تو کوچیک بودی مثل دختر خودم نگهت داشتم و واقعا تو برا من با دختر نداشتم هیچ فرقی نداری،....
#part38
الکس رفت کادو هارو از زمین برداشتم راه افتادم، رفتم تو اتاق نشستم کادو هارو یکی یکی باز کنم، اولی هرماینی برام یه کتاب رفتار با گلای وحشی راستش چون مطالعه رو دوس دارم خوشم اومد، کادوی هریو باز کردم یه انگشتر نگینی دخترانه بود، کادوی رون یه اسباب بازی اهنگ دار عروسک خوشگل من بود😂
کادوی جینی یه کلاه لبه دار لبی بود و لونا هم یه لباس طوسی قشنگ بود
رسیدم کادوی الکس بازش کردم اونم 2 تا گوشواره پروانه بود که وسطش نگین سبز داشت خیلی خوشگل بودن
برا دابیم یه جفت جوراب عروسکی بود
کادوی پرفسور مکگوناگال هم دستبند گرون قیمت الماس دار بود
و هاگرید هم یه لیوان بزرگ که به قول خودش شبیه فنجونای.خونش بود اما سفیدش
خیلی از کادو ها خوشم اومد. اما پدر جالبه کادویی بهم نداد، اخه هرسال برام با پست پرندش یه کادویی میفرستاد ولی الان نیس
تو همین فکر بودم که یه دفعه در زده شد...
: بله
پدر: میتونم بیام
: بله بفرمااید
پدر درو باز کرد اومد تو، از جام بلند شدم
پ: سلام دخترم
: سلام پدر خوش اومدین
پ: عا بشین، بشین مزاحمت که نشدم؟
: معلومه که نه، نشستم رو مبل
پ: خب من کادویی بهت ندادم درسته، لبخندی زد، جعبه ای گرف سمتم، بیا
: این چیه
پ: بازش کن
: بازش کردم دیدم گیره سر و سنجاق سینه ست خیلی خوشگلیه که پر از نگینای گرون قیمت روشه ، وااای چه قشنگه
پ: بله اینا برا مادرتن
: چی؟ واقعا؟
پ: بله، بله اینا برا ایزابلن پرنسس اسلایترین
: با شنیدن اسم مادرم نا خوداگاه اشک تو چشام جمع شد و چندتا اشک ریز از چشم ریخت، مادرم چه شکلی بود؟
پ: مگه عکساشو ندیدی؟
: چرا دیدم اما از اخلاقاش هیچی نمیدونم
پ: اونم یه دختری شبیه تو بود مثل تو قیافش زیبا و با وقار بود، حالاحالاها با کسی دوست نمیشد و به دوستیش بسیار وفا دار بود، دختر مغروری بود اما همه چیو تحت کنترلش نگه میداشت
ماریانا من بار ها و بارها گفتم و بازم میگم که تو کاملا شبیه مادرتی و مثل اون سر سختو مثل رئیسا رفتار میکنی، قدر این قدرتتو بدون اما بهش بالین نده چون غرور زیاد ادمو بدبخت میکنه
: بله قول میدم همیشه اینکارو بکنم
پ: من از وقتی که تو کوچیک بودی مثل دختر خودم نگهت داشتم و واقعا تو برا من با دختر نداشتم هیچ فرقی نداری،....
۲.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.